Întrebare | Răspuns | |||
---|---|---|---|---|
مبالغه
|
||||
اقلیت
|
||||
حسادت
|
||||
لانه
|
||||
امتناع، زرد زخم
|
||||
معتبر
|
||||
جریان
|
||||
تعهد، سوگند
|
||||
ترسیدن، جا خوردن
|
||||
مشتاقانه
|
||||
همدردی کردن
|
||||
زمزمه کردن
|
||||
شرایط سختی رو بدون هیچ شکایت و گله ای قبول کردن
|
||||
اختصار
|
||||
متقاعد کردن
|
||||
تکان دهنده
|
||||
سفت
|
||||
تله
|
||||
سنگین بودن
|
||||
تمامیت، درستی
|
||||
مانع، گرفتاری
|
||||
قلدری
|
||||
ادامه، فرض کردن
|
||||
مالش دادن
|
||||
جارو کردن
|
||||
همکار
|
||||
افتادن
|
||||
حمل و نقل
|
||||
شوخ طبعی, کف دستی زدن
|
||||
پیچ خورده
|
||||
اعلامیه، صریحا گفتن
|
||||
سلیس و چرب زبان
|
||||
شیرین کاری
|
||||
تعصب
|
||||
رسیدن به موفقیت در زمان کوتاه
|
||||
دنبال کردن، تعقیب کردن
|
||||
فیلم گرفتن یا عکس برداری کردن
|
||||
پوکی استخوان
|
||||
معما
|
||||
درمانده
|
||||
شادی بخش
|
||||
چیزی و مورد بحث و توجه قرار دادن
|
||||
خالص محض
|
||||
تعریف و تمجید
|
||||
اصطلاح
|
||||
واقعا، جدا
|
||||
تکان دادن دست به منظور احوالپرسی
|
||||
تحویل دادن
|
||||
شرم آور
|
||||
مهمترین، برترین
|
||||
تحریک کردن، بیرون کشیدن
|
||||
خرچنگ
|
||||
ستایش
|
||||
به سختی
|
||||
تخیلی
|
||||
لطیف، مهربان
|
||||
بطور گسترده
|
||||
نفرت انگیز
|
||||
غیبت
|
||||
علاقمند
|
||||
حسود
|
||||
اجازه دادن چراغ سبز نشان دادن
|
||||
قسم خوردن, فحش
|
||||
ثابت
|
||||
باسن
|
||||
اشتیاق, جدیت
|
||||
دیوانه وار
|
||||
حرامزاده
|
||||
مضحک
|
||||
ولرم
|
||||
آهسته و بی سرو صدا خندیدن
|
||||
کون
|
||||
قبل از جمله برای تاکید بیشتر گفته میشه
|
||||
مالش دادن
|
||||
انجام دادن کاری حتی اگه بخوایید دیگه انجامش ندید
|
||||
عقب نشینی, پس زدن، دوباره به جای اول برگشتن
|
||||
مست
|
||||
غیرقابل پیشبینی و خطرناک
|
||||
شجاعت
|
||||
شجاعت به خرج دادن
|
||||
you dont fell included in something
|
||||
خلاصه کلام
|
||||
نکات دقیق وظریف
|
||||
خسته شده
|
||||
احمقانه!
|
||||
گله دار، چوپان، خرگوش
|
||||
فکر کردن در مورد
|
||||
تند و زننده, کثیف
|
||||
چیزی را تحمل نکردن
|
||||
شپشو، کثیف
|
||||
صدای جیرینگ جیرینگ
|
||||
مخالف
|
||||
خزش
|
||||
ویلچر
|
||||
طعنه آمیز
|
||||
نقص
|
||||
ترک خوردگی انگشتی
|
||||
خروپف
|
||||
غلاف
|
||||
گودال
|
||||
عقب انداختن
|
||||
اردک
|
||||
نگرش
|
||||
روش
|
||||
ابرو
|
||||
استقرار, حالت، وضع
|
||||
چیزی را امتحان کردن
|
||||
ارزش امتحان کردن داشتن به امید موفقیت
|
||||
ترسو
|
||||
کارهای عادی و روزمره
|
||||
خواربار, بقالی
|
||||
تا کردن
|
||||
مواد شوینده
|
||||
مانع, سبد لباسهای برای لاندری
|
||||
تمیز کردن
|
||||
پاک کردن
|
||||
پارچه
|
||||
جارو دستی
|
||||
جاروی گردگیری که سطل آب داره
|
||||
با کهنه پاک کردن,سوپاپ
|
||||
مرتب کردن و قرار دادن چیزها در جای خودشان
|
||||
پایه های دیوار (قرنیز)
|
||||
قالب اطراف پنجره های یا پای دیوارها
|
||||
مجذوب، کشیده شده
|
||||
قرض دادن
|
||||
سفید کننده
|
||||
امانت گرفتن
|
||||
قابل توجه
|
||||
منتقد
|
||||
ضربه
|
||||
فرو ریختن
|
||||
دور ننداختنی
|
||||
نارنگی
|
||||
خرد کننده
|
||||
فنجان کودک
|
||||
رنده
|
||||
چاقو
|
||||
ادویه
|
||||
the upper surface of a cooking stove
|
||||
ناخنک زدن
|
||||
گلدان, قابلمه
|
||||
ماهی تابه
|
||||
کدو گردویی (پوست نازک و گوشت آن زرد)
|
||||
دستکش های اجاق
|
||||
شير آب
|
||||
صافی
|
||||
صافی
|
||||
کمدی مث یخچال برای نگهداری غذاهای خشک
|
||||
لیوان
|
||||
هوشیار
|
||||
قفسه
|
||||
خرتو پرت
|
||||
چادر
|
||||
سالن، محل استراحت
|
||||
نیمکت, کاناپه
|
||||
پا را دراز کردن لم دادن
|
||||
صندلی راحتی مخصوص لم دادن
|
||||
طاقچه پنجره
|
||||
ورقه ورقه, کفپوش
|
||||
تخت پادشاهی
|
||||
وان حمام
|
||||
لوازم آرایشی و بهداشتی
|
||||
خمیر دندان
|
||||
تلگراف
|
||||
پریز
|
||||
پیستون، توالت پاک کن
|
||||
گیاهان آپارتمانی
|
||||
خاموش شدن
|
||||
پتو، دمپایی
|
||||
ورق, ملافه
|
||||
سفره, پوشش
|
||||
گهواره
|
||||
تا کردن
|
||||
کسی را در مقامی گذاشتن یا تعیین کردن
|
||||
اتحاد پیمان
|
||||
پیروزی
|
||||
نمونه
|
||||
نمونه
|
||||
گودال
|
||||
beginnig of event
|
||||
شباهت بین فرزند و والدین (از نظر حرکات، علایق، کارها، ...)
|
||||
بی اعتقادی
|
||||
فریاد
|
||||
به هیچ وجه
|
||||
پیک هر نفر
|
||||
سرنگ، آب پران، فواره
|
||||
نقل مکان کرد
|
||||
چیزی را تحمل نکردند
|
||||
فاسد، خراب کردن
|
||||
چندش آور, منزجر کننده
|
||||
به رئیست میگی مریضی و نمیتونی بری کار
|
||||
عجیب و غریب, بیگانه
|
||||
جالب است
|
||||
درد
|
||||
پایین تر
|
||||
hyperactive, full of energy
|
||||
ترسیدن
|
||||
stop talking suddenly
|
||||
صبر کردن و صبور بودن
|
||||
مشکل داشتن با شخص دیگری
|
||||
یک تیرو دو نشون زدن
|
||||
مستقیما از منبع اصلی شنیدن
|
||||
مشکوک به دروغ و کلک
|
||||
حرکت کردن, تکان سریع
|
||||
opportunity
|
||||
خیلی سریع از اینجا رفتن
|
||||
مشتاق
|
||||
ترسو
|
||||
متعلق به شرکت
|
||||
دامپزشک
|
||||
۱- عاشقانه به کسی علاقه داشتن. ۲-میل داشتن به انجام کاری
|
||||
لاپورت دادن
|
||||
طعنه آمیز
|
||||
عشق ورزیدن، لاس زدن
|
||||
متقاعد کننده
|
||||
to want to do something
|
||||
رفتن به جایی برای مدت کوتاه
|
||||
زیاد حرف زدن در مورد چیزی
|
||||
۱- کار بیهوده و غیر مهم انجام دادن ۲- مثل احمقا رفتار کردن
|
||||
طمع
|
||||
خیلی سریع و با طمع غذا خوردن
|
||||
عشق بازی کردن لاس زدن
|
||||
۱- سریع انجام دادن ۲-لاس زدن با کسی
|
||||
وظیفه
|
||||
to avoid duties by leaving early or staying away
|
||||
ابله، سیفلیس
|
||||
برعکس
|
||||
get comfortable
|
||||
قادر مطلق، قادر مطعال
|
||||
ادرار کردن
|
||||
فریاد زدن
|
||||
خراش
|
||||
خاطره, تجدید نظر
|
||||
مشت
|
||||
در اغوش گرفتن
|
||||
جوک شوخی
|
||||
ترغیب کردن کسی به چیزی که درسته در حالی که اشتباهه
|
||||
to want to talk to someone about something annoying they have done
|
||||
تغییر نگرش یا تصمیم معمولا از منفی به مثبت
|
||||
چیزیو خیلی خوب دونستن یا انجام دادن...مهارت داشتن
|
||||
وسوسه انجام کاریو داشتن
|
||||
اغوا کردن, وسوسه
|
||||
بند، ماده، شرط
|
||||
گرفتن, قاپیدن
|
||||
فیروزه
|
||||
رانده شدن
|
||||
در آغوش گرفتن
|
||||
وانمود کردن
|
||||
خیلی علاقه داشتن
|
||||
علاقه داشتن
|
||||
part job, small job
|
||||
to a limit/a liitle bit
|
||||
my opinion
|
||||
مانوس شدن، خو گرفتن
|
||||
جرات لازم برای انجام کاری
|
||||
حرف زدن در مورد یه مشکل/حرف زدن با جدیت و جژییات بیشتر
|
||||
با گذشت زمان
|
||||
jump to another topic
|
||||
موقعیتها و فرصتهای زیادی داشتن
|
||||
تعامل اجتماعی
|
||||
ناراحت شدن
|
||||
داور
|
||||
عصبانی شدن
|
||||
مهم نیس
|
||||
آسان گرفتن کارها
|
||||
اصل,ریشه
|
||||
ناگهان عصبانی شدن
|
||||
یواش و با دقت تو ضیح دادن
|
||||
to understand (specially after long time)
|
||||
کاملا با چیزی موافق بودن یا حمایت کردن
|
||||
به خاب رفتن
|
||||
خردل
|
||||
جنین
|
||||
تعفن، گند
|
||||
سرود
|
||||
to leave
|
||||
تعطیلات، استراحت
|
||||
معروف شدن
|
||||
دو نفری که کاملا به هم میخورن و مچ هستن
|
||||
قرار ملاقاتی برای ۴ زوج (دختر و پسر)
|
||||
کسی که با یه نفر دیگه دوست هس (دختر پسر)
|
||||
با کسی واقعا عاشقانه بودن و دوس داشتن
|
||||
سوال کردن از کسی در مورد پیشنهاد ازدواج
|
||||
to get married
|
||||
عشقای دوران نوجوانی
|
||||
رابطه دو نفر (عشقی) به مشکل خورده
|
||||
to get married
|
||||
آرام، ساکت
|
||||
خفه شو (با عصبانیت و خشم)
|
||||
تحمل نکردن چیزی
|
||||
قافیه
|
||||
agree
|
||||
whats your location
|
||||
هشدار دادن به کسی قبل از وقوع حادثه ای
|
||||
رحم
|
||||
خیلی تمیز بی عیب
|
||||
با دقت در فکر نتیجه کاری بودن
|
||||
چیزی قراره مشکل پیش بره یا نتیجه و پایانش خوب نیس
|
||||
سپیده دم
|
||||
اختراع چیزی با نیت شوم
|
||||
مریض احوال بودن (برای مریضیهای کوتاه مدت)
|
||||
مناظره
|
||||
جوانه
|
||||
درخشان
|
||||
شروع، جشن فارغ التحصیلی
|
||||
تسکین
|
||||
ساده لوحانه
|
||||
سرنوشت
|
||||
کتاب مقدس
|
||||
خداحافظی، بدرود
|
||||
تازه عروس
|
||||
فوق العاده
|
||||
فروتن، متین
|
||||
گازدار
|
||||
نزدیک آتش نشستن و گرما گرفتن
|
||||
تالاب
|
||||
لاغر اندام و نرم
|
||||
دوست داشتنی, ملیح
|
||||
باشکوه
|
||||
نکته مهم, اصلی
|
||||
نعمت غیر مترقبه
|
||||
صرفه جویی
|
||||
دافع
|
||||
بینش، بصیرت، شهوت
|
||||
به طور سورپرازی آشکار شدن
|
||||
شهریه
|
||||
خوابگاه
|
||||
به طور تصادفی درگیر چیزی یا کاری شدن
|
||||
به غریزه و ندای دورن خود اعتماد کردن
|
||||
راهی گه توسط خیلی های دیگه قبلنا پیموده شده
|
||||
دست تکان دادن برای ماشین گرفتن
|
||||
ایراد گرفتن، نق زدن
|
||||
contact
|
||||
توهین
|
||||
مدرسه شبانه روزی
|
||||
دلبستگی
|
||||
شخص
|
||||
دلارها
|
||||
دلال، جاکشی کردن
|
||||
فاحشه
|
||||
پول کم درآوردن
|
||||
عکسی از صورت برای استفاده حرفه ای یا رسمی
|
||||
د دسترس بودن برای کمک به کسی در صورت نیاز
|
||||
مانع
|
||||
شوخ طبعی
|
||||
درخواست
|
||||
حکاکی کردن
|
||||
یه بخشی از پوشیدنی که با بقیه لباس به هم میان
|
||||
کاریو دوباره به نحو احسن انجام دادن
|
||||
زرق و برق دار و گران
|
||||
nice, attractive with style
|
||||
کت و شلوار
|
||||
to do somethiing well
|
||||
صاحبخانه، مالک
|
||||
مغازه ملبوس مردانه
|
||||
result/end up
|
||||
to submit/give something
|
||||
to refuse/decline/reject
|
||||
to appear suddenly
|
||||
زن جذاب
|
||||
کسی را از نظر سکسی چک کردن
|
||||
چیز بدنما
|
||||
to imitate how a person talks, move or behave
|
||||
تقلید، مقلد، نمایش بدون گفتگو
|
||||
خیلی مهم و با ارزش بودن برای کسی
|
||||
بی ادبانه (مسخره) خندیدن به کادوی کسی
|
||||
تلخ
|
||||
انبار غله
|
||||
پول زیادیو یه دفه خرج کردن
|
||||
کاملا و مشتاقانه منتظر چیزی بودن
|
||||
خوب بخوابی
|
||||
برگشتن
|
||||
تقلا کردن، حرکت کردن یا انجام کاری با عجله
|
||||
با حالت عصبانی به کسی گفتن کاریو انجام نده
|
||||
به کسی بگی کاریو انجام نده که باعث ناراحتیت میشه
|
||||
سوراخای کوچیکی که به بدن (صورت یا گوش) زده میشه برای اویزان کردن جواهرات
|
||||
خیلی هیجان زده
|
||||
هیجان زده
|
||||
سربلند, هیجان زده
|
||||
علم اشتقاق لغات، اصل و ریشه لغات
|
||||
برده، نوکر
|
||||
سرنخ، مدرک
|
||||
اصطلاحات، لهجه خاص
|
||||
آدم ساده لوح یا خنگ
|
||||
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است
|
||||
خیلی دیر یا در آخرین لحظه ممکن
|
||||
اتمام کاری قبل از مهلت مقرر
|
||||
وقت آن است
|
||||
زمان به سرعت میگذرد
|
||||
وقتی برای بار سوم کاریو انجام میده معمولا موفق میشی
|
||||
افسون، فریبندگی
|
||||
در دراز مدت
|
||||
در آخرین لحظه ممکن
|
||||
فرصت از دست رفته
|
||||
تقریبا هیچ زمانی در کل
|
||||
مضحک
|
||||
آغاز چیزی
|
||||
آغاز چیزی ناخوشایند
|
||||
to understand, know
|
||||
دعوت کردن
|
||||
تحمل کردن
|
||||
بدرفتاری کردن
|
||||
داشتن رابطه پایدار و خوب
|
||||
مجبور کردن کسی به انجام کاری
|
||||
فریاد زدن
|
||||
همه چیز به صورت پرماجرا اتفاق افتادن
|
||||
داشتن رابطه محکم با کسی به محض ملاقات
|
||||
قطع کردن
|
||||
مجرمانه، متهم کردن
|
||||
فعالیت (کار خلاف) کسی را یه دفه قطع کردن، مچ کسیو گرفتن
|
||||
فوت کرد
|
||||
having sex
|
||||
انجام دادن کاری به نحو احسن
|
||||
خوش مزه، بامزه
|
||||
آسیب زدن
|
||||
با سر اشاره کردن به معنی تایید
|
||||
رضایت
|
||||
گفتن حقیقتی که بیانش سخته
|
||||
امری ضروری
|
||||
فیگور گرفتن برای نمایش عضلات به خصوص بازوها
|
||||
برتری آمیز
|
||||
قرعه کشی, بخت آزمایی
|
||||
فریاد, صدا
|
||||
هیجان زده، لذت
|
||||
در سلامت کامل بودن
|
||||
سردرد بدی داشتن
|
||||
ناخوش بودن، مریض احوال بودن
|
||||
مریض تر از قبل بودن/بدتر شدن حال
|
||||
کبودی
|
||||
خیلی کبود بودن
|
||||
پریدن
|
||||
افتادن
|
||||
افتادن
|
||||
جراحی داشتن (بیشتر جراحی زیبایی)
|
||||
نزدیک به مرگ یا خستگی مفرط
|
||||
مردن
|
||||
خیلی نزدیک بودن به وضعیت خطرناک یا مرگ
|
||||
شدیدا مریض به نظر رسیدن
|
||||
تعهد، تکلیف وظیفه
|
||||
دروازه بان
|
||||
کارهای روزمره
|
||||
گروه کر
|
||||
ناحیه، ایالت، استان
|
||||
مقدمه
|
||||
سنجاب
|
||||
عضو هئت منصفه
|
||||
کروی
|
||||
نوکر
|
||||
رنگ بنفش
|
||||
موقعیت مناسب، جایگاه
|
||||
هر چند
|
||||
کاهو
|
||||
سرهنگ
|
||||
اندازه، درجه
|
||||
دسته ای
|
||||
گوشت خوک
|
||||
سیر
|
||||
کلم
|
||||
گلابی
|
||||
با شدت بهم زدن, ضربه
|
||||
مف
|
||||
مانع
|
||||
خوشبختی
|
||||
تأیید
|
||||
شاد کردن، هیجان زده
|
||||
بعید
|
||||
هلو
|
||||
انگور
|
||||
پارچه, محصول
|
||||
شکست
|
||||
حریف
|
||||
شکست دادن کسی به عنوان حریف
|
||||
بی پروا, بی قید در امور جنسی
|
||||
مکار
|
||||
از نقشه یا طرح کسی خبر داشتن
|
||||
توخالی
|
||||
هر چه
|
||||
متقلب، حقه باز، خطرناک
|
||||
بادام
|
||||
گل شقایق
|
||||
مجمع الجزایر
|
||||
قطب شمال
|
||||
نشان ستاره
|
||||
دسته گل
|
||||
آبجوسازی
|
||||
جسم و راهنمای شناور که روی آب میذارن
|
||||
دفن کردن
|
||||
میهن پرستی از روی تعصب
|
||||
باقیمانده
|
||||
شروع بکار کردن
|
||||
ضعیف و سالخورده
|
||||
همسر
|
||||
قایق تفریحی
|
||||
مکانی که مردم نمیتونن ترک کنن
|
||||
جوجه تیغی
|
||||
پوشیده شده از خارهای زیاد
|
||||
نارنجک
|
||||
خار
|
||||
پنچر شدن، سوراخ
|
||||
غیر منطقی
|
||||
حوله نرم پشمی برای شستن بدن
|
||||
جهش, پرش
|
||||
آغاز نکردن گفتگو با...
|
||||
معنی کردن, مشخص کردن
|
||||
چیزی که مطمئنی قراره اتفاق بیفته
|
||||
فراموش کردن
|
||||
شخص در برابر اتفاقات مختلف یا غیرعادی همچنان عادی برخورد میکنه
|
||||
بدون کمک کسی و به تنهایی
|
||||
شیار
|
||||
خیلی سخت و پیچیده، خارج از درک
|
||||
خمیر
|
||||
بیسکوتی که از خمیر درس شده
|
||||
هر نوع تصویر عجیب که معمولا در ساختمانها بکار میره (به صورت مجسمه)
|
||||
عجیب غریب
|
||||
حك كردن
|
||||
گردن کلفت, قلدر
|
||||
اخراج
|
||||
تغییر قیافه، مخفی کردن، لباس مبدل
|
||||
کهنه سرباز
|
||||
شکست
|
||||
گیج
|
||||
شسته و رفته
|
||||
دست انداختن
|
||||
اختصاص دادن یه روز برای انجام کاری
|
||||
غیر واقعی، غیرمنطقی
|
||||
خیلی خوشحال
|
||||
سختی، مشقت
|
||||
دوره استرس و سختی ها
|
||||
حکمت، خرد
|
||||
dont worry, relax
|
||||
غم و اندوه
|
||||
غرق شدن، شکستن
|
||||
چرخیدن
|
||||
هدایت کردن
|
||||
انجام کاری با وجودیکه فک میکنی عیبه
|
||||
مسافر، زائر
|
||||
فاحشه، شلخته
|
||||
التماس کردن
|
||||
فاش کردن
|
||||
to be very aware of something
|
||||
کوبیدن، شلاق زدن
|
||||
غلط، اشتباه
|
||||
بی پول
|
||||
شایعه, چغلی
|
||||
انفجار
|
||||
دقیقا چیری که میخاییم، بهترین آپشن (در مورد غدا بکار میره)
|
||||
مزخرف
|
||||
مزخرف
|
||||
خوش قیافه، خوشتیپ
|
||||
گلدان
|
||||
فراموش کردن (مودبانه نیست)
|
||||
رژه
|
||||
می ریزد
|
||||
خیلی تحت تاثبر قرار گرفتن
|
||||
تلو تلو خوردن
|
||||
عذاب دادن، عاجز کردن
|
||||
غوطه وری
|
||||
پر مدعا، پر جلوه
|
||||
همه جا حاضر
|
||||
مبهم
|
||||
خیلی خوب، عالی
|
||||
dating
|
||||
ترقی خواه, جلو رونده
|
||||
متوقف کردن چیزی در هنگامی که در مراحل اولیه تولید یا انتشاره
|
||||
مجرم، محکوم
|
||||
بی دست و پا، ناشی، زشت
|
||||
خیلی خنده دار
|
||||
خالصانه، جدی
|
||||
موی زبر و کرک شده، سکس داشتن
|
||||
حق شناسی, تشکر
|
||||
سخاوتمندانه
|
||||
ابدی
|
||||
نوعی تشکر کردن
|
||||
باز کردن در یا جواب دادن به تلفن
|
||||
کسی خونه نیس
|
||||
احساس ناخوشایندی به کسی دادن
|
||||
به کسی گفتن کاریو انجام بده در هنگامیکه داره یه کار دیگه انجام میده
|
||||
عزیز داشتن
|
||||
تحمل چیزیو نداشتن و حاظری هر کاری انجام بدی که از شرش خلاص بشی
|
||||
استفاده یا تمام کردن از آخرین باقیمانده چیزی
|
||||
برای مشخص یا توضیح دادن چیزی باور نکردنی
|
||||
لعنتی (برای بیان عصبانیت و ناامیدی)
|
||||
سخت کوش
|
||||
مخلص - بی ریا - صمیمانه
|
||||
با وجدان, وظیفه شناس
|
||||
کوشا، ماهر
|
||||
استوار، ثابت قدم
|
||||
جمع
|
||||
رابط، ارتباط، همکاری
|
||||
آزار و اذیت، به ستوه آوردن
|
||||
در آغوش گرفتن، پذیرفتن
|
||||
پاک کردن
|
||||
قبول نکردن شکست
|
||||
سر کار یا مدرسه نرفتن (جیم زدن)
|
||||
به اجبار مجبور به ترک جایی شدن (اخراج)
|
||||
به کسی دستور دادن
|
||||
دفاع از خود در مقابل کسی وقتی غیرمنصفانه با شما رفتار میکنه
|
||||
ریمل مژه و ابرو
|
||||
جیغ زدن
|
||||
راحت بودن، ریلکس بودن (از نظر شخصیتی)
|
||||
زیرک، هوشیار
|
||||
سخت کوش
|
||||
تزلزل ناپذیر، یکدنده
|
||||
خود خواه
|
||||
شوخ طبعی
|
||||
با سواد
|
||||
کنجاو
|
||||
تیزهوش، باکله
|
||||
ادعا کننده، اظهار کننده
|
||||
خویشتن گرای
|
||||
کک مک، لکه صورت
|
||||
اشباع شده
|
||||
غذای زیاد خوردن
|
||||
همه نوع غذایی خوردن تا زمانی که تموم بشه
|
||||
به طور ناخواسته تیکه های غذای کوچک خوردن
|
||||
خیلی سریع غذا خوردن
|
||||
چیزی (غذا) را سریع و آسون آماده کردن
|
||||
تسلیم شدن، رها کردن
|
||||
طوفان
|
||||
برده
|
||||
به صلیب اویختن
|
||||
میخکوبی
|
||||
ناوگان
|
||||
شعله ور، سوختن
|
||||
خاک
|
||||
روش, متد
|
||||
فرار
|
||||
گرفتار
|
||||
کشتار, سلاخی
|
||||
سلطنت
|
||||
داوطلب
|
||||
مفهوم، فکر، ایده
|
||||
کیفر، مجازات
|
||||
شکوه، عظمت، افتخار
|
||||
خائن
|
||||
پاکدامن، مقدس
|
||||
در آغوش گرفتن، بستن
|
||||
خیره شدن
|
||||
خدایی، الهی
|
||||
محضر، حضور
|
||||
مشتعل شدن، روشن کردن
|
||||
سایه
|
||||
رژ لب
|
||||
نواربهداشتی
|
||||
قاعدگی زنان
|
||||
مرتبط کردن، همبستگی
|
||||
خلوت، تنهایی
|
||||
شومینه
|
||||
مربوط به کودکان
|
||||
دارویی
|
||||
کارورز
|
||||
دلال معاملات ملکی
|
||||
خیاط / خیاط
|
||||
شیرینی پزی
|
||||
کسی که قهوه درس میکنه
|
||||
مهماندار هواپیما
|
||||
to get angry
|
||||
to spend time together
|
||||
to start to talk about a topic
|
||||
نفوذ
|
||||
اغراق آمیز، مبالغه
|
||||
شیطان
|
||||
زغال سنگ
|
||||
توده
|
||||
فرسودگی، خستگی
|
||||
خانوادگی
|
||||
ادراک
|
||||
سلیس، فصیح
|
||||
گوزن شمالی
|
||||
گوزن
|
||||
شاخ
|
||||
صدای جرنگ جرنگ
|
||||
سورتمه
|
||||
چیزهای خوب
|
||||
بلند و باریک
|
||||
بدن خشک و عضلانی
|
||||
ریزه اندام
|
||||
قد بلند و لاغر
|
||||
انحنا
|
||||
دارای انحنا و قوسهای ظریف زنانه
|
||||
بدن شهوت انگیز و سکسی
|
||||
کلفت، قوی (برای بیان ظاهر بدن)
|
||||
چاق و چله
|
||||
بدون مو
|
||||
ابریشمی
|
||||
برنزه
|
||||
کج
|
||||
بیضی
|
||||
زنانه
|
||||
پسرانه
|
||||
تعریف و تمجید
|
||||
سرود
|
||||
ناقوس، زنگ
|
||||
ذاتی
|
||||
عاطفه، محبت
|
||||
واقگرایانه
|
||||
عصبانی کننده، ظالمانه
|
||||
ببخشید
|
||||
زغال چوبی
|
||||
شاخه درخت، بوته
|
||||
برشته کردن،کباب کردن
|
||||
مدیر
|
||||
غوطه ور شدن
|
||||
تمرین کردن
|
||||
صحبت یکنفره، تک سخنگویی
|
||||
تگرگ
|
||||
شدید
|
||||
افسرده,تیره
|
||||
برفو بارون، بوران
|
||||
گرم، خفه
|
||||
نم نم بارون
|
||||
بارون شدید,ریختن
|
||||
بارون متوالی
|
||||
بارون خیلی شدید
|
||||
سوزان
|
||||
از گرما بیحال شدن
|
||||
تاول زدگی
|
||||
پر باد
|
||||
مه آلود
|
||||
طوفان، باد
|
||||
تندباد، طوفان
|
||||
غیر ضروری
|
||||
خیلی خوب، نفیس
|
||||
عالی، پر زرق و برق دار
|
||||
خیلی بد، ظالمانه
|
||||
وحشتناک
|
||||
زشت و فجیع
|
||||
نفرت انگیز
|
||||
زننده، فرومایه
|
||||
وحشی، بی رحم
|
||||
شنیع، زشت
|
||||
خیره شدن
|
||||
چلاق
|
||||
درونی کردن
|
||||
دوباره تأیید کنید
|
||||
ترد، شکننده
|
||||
شکستن، خرد کردن
|
||||
dont worry about it
|
||||
حفر کردن
|
||||
کسیو دست انداختن، اذیت کردن
|
||||
فریب
|
||||
طاس
|
||||
بدون هدف، سرگردان
|
||||
نوکر، فرومایه
|
||||
چشمک زدن
|
||||
انگور
|
||||
آلو
|
||||
زغال اخته
|
||||
انجیر
|
||||
انار
|
||||
بادمجان
|
||||
کنگر فرنگی
|
||||
سیر
|
||||
مارچوبه
|
||||
تربچه
|
||||
نخود
|
||||
پسته
|
||||
بادام
|
||||
کاج
|
||||
خزانه داری
|
||||
اتفاقی، گاه به گاه
|
||||
قرض دادن
|
||||
امانت گرفتن
|
||||
همبستگی
|
||||
گشاد، سست، شل
|
||||
بخشندگی، بخشش، ظرافت
|
||||
ستیز کردن، دادو بیداد
|
||||
فرار کرد
|
||||
قاتل
|
||||
افسانه، اسطوره
|
||||
حکمرانی، حکم
|
||||
خصومت
|
||||
تقدیر، سرنوشت
|
||||
متحدان
|
||||
داستان
|
||||
جنگید
|
||||
کون
|
||||
به کنار، به یکطرف
|
||||
خراب نشدنی، عیب نکردنی
|
||||
افسانه ای، اسطوره ای
|
||||
شاشیدن
|
||||
ضبط کردن، مصادره
|
||||
وختی احساس میکنی بیشتر از این پیشرفت نمیکنی
|
||||
نرده، پلکان
|
||||
آویز
|
||||
دیوانه، فاخته
|
||||
واگیر، مسری
|
||||
کیسه، مثانه
|
||||
استعمار
|
||||
قتل عام، ذبح کردن
|
||||
خرافات
|
||||
مبهم
|
||||
اطمینان بخش
|
||||
واقعه، حادثه
|
||||
نشانه، علامت، پیشگویی
|
||||
گل، خشت، خاک رس
|
||||
سیر نشدنی
|
||||
اخراج
|
||||
دختر برادر یا خاهر
|
||||
تحریف
|
||||
شخص
|
||||
عیاش، خوشحال
|
||||
مسلط، غالب
|
||||
عبادت
|
||||
فاحشه
|
||||
ساده، جلگه
|
||||
جنگ صلیبی
|
||||
تهاجم
|
||||
شیطان، دیو
|
||||
دعا کردن به، به التماس خاستن
|
||||
ترسیدن، جا خوردن
|
||||
سوظن، بدگمانی
|
||||
ولگردی، عیاشی، خوشی
|
||||
تشنج، حمله
|
||||
شیطانی
|
||||
مالکیت
|
||||
شیطانی
|
||||
آئین، مراسم
|
||||
دیوانه
|
||||
ترساننده
|
||||
زیبایی شناسی
|
||||
کلوچه
|
||||
پرسه زدن
|
||||
قاپیدن، گرفتن
|
||||
جعلی
|
||||
اختصاص داده شده
|
||||
تشکیلات، دسته، تیپ
|
||||
مکان خدایی
|
||||
خیره کننده
|
||||
لرزیدن
|
||||
پنیر
|
||||
ورق، برگ
|
||||
وادار کردن
|
||||
دستور دادن، مجبور کردن
|
||||
دفع کردن، بیرون کشیدن
|
||||
دسته گل
|
||||
فاش کردن، آشکار ساختن
|
||||
مستعد
|
||||
قیاس
|
||||
پوست سر
|
||||
داستان
|
||||
شاشیدن
|
||||
ریختن
|
||||
ترسو
|
||||
رژ لب
|
||||
عجیب
|
||||
امتیاز
|
||||
تزئین کردن
|
||||
وقار، کرامت
|
||||
دفن کردن
|
||||
شیب تند
|
||||
پارگی، قطع کردن
|
||||
طعمه
|
||||
همپوشانی
|
||||
بی رحم، ستمگر
|
||||
very poor
|
||||
very risky
|
||||
very hungry
|
||||
very clean
|
||||
سوزناک، احساساتی
|
||||
to learn the basics of how something is done
|
||||
نگاه کلی از یه چیزی
|
||||
to start over, or go back to the first stage of a project
|
||||
to give more effort or do more than is expected of you
|
||||
to stop working on something
|
||||
something that has a very small chance of happening or succeeding
|
||||
according to the rules, policies or law
|
||||
to make provisional plans
|
||||
in development or coming soon
|
||||
to negotiate effectively
|
||||
to get fired
|
||||
لاستیک
|
||||
شلنگ
|
||||
چراغ مشعل
|
||||
وحشت زده
|
||||
انبوه، متراکم
|
||||
چادر، حجاب
|
||||
پوشش، پاكت نامه
|
||||
مور مور
|
||||
تشریفات مذهبی، مراسم
|
||||
خونریزی
|
||||
با پاراشوت از هواپیما پریدن
|
||||
فرار کردن
|
||||
تشکر، حق شناسی
|
||||
صخره
|
||||
سرنیزه
|
||||
پرتاب، هل
|
||||
تفنگ
|
||||
فراخواندن، به خاطر آوردن
|
||||
گونی، کیسه
|
||||
مشتعل
|
||||
دیوانه، مجنون
|
||||
عروسک
|
||||
یدکی
|
||||
اداره کردن، دستکاری
|
||||
هجوم، ول نکردن
|
||||
مجرا
|
||||
پوشیدن، پیچیدن
|
||||
لباس زیاد پوشیدن، لباس گرم
|
||||
جلیقه
|
||||
کلاه کاپشن، کاپوت ماشین
|
||||
گوش پوش (مثل هدبند)
|
||||
کشیش
|
||||
سرنشین، مستاجر
|
||||
ستم کردن، ظلم کردن
|
||||
نحس،بدخواه
|
||||
a crazy person
|
||||
مشهور
|
||||
دریافتن، درک کردن
|
||||
کسی که میتونه درون آدما (روح) ببینه
|
||||
توسعه، تماس با ما
|
||||
چشم پوشی، نادیده گرفته شده
|
||||
چاپلوسی
|
||||
کبریت
|
||||
آشغال، زباله
|
||||
علاقه ای ندارم
|
||||
بوته
|
||||
جلوگیری از حرف زدن در مورد موضوع مهم
|
||||
to change the rules in unfair way
|
||||
خیلی خوب رفتار کردن
|
||||
مانع
|
||||
از بین بردن
|
||||
مقاومت ناپذیر
|
||||
بد بو
|
||||
خرحمالی
|
||||
بایستی، باید
|
||||
تنور، کوره
|
||||
کم ارزش
|
||||
به همین ترتیب
|
||||
بو کشیدن
|
||||
خیلی خیلی خوشحال بودن
|
||||
لحضات خیلی خوشی داشتن
|
||||
خیلی خوشحال و هیجان زده
|
||||
خیلی خیلی خوشحال
|
||||
خیلی خیلی خوشحال
|
||||
آخ
|
||||
نفرین، لعنت
|
||||
سوزاندن
|
||||
جنی
|
||||
تسخیر
|
||||
در وهله اول
|
||||
بادمجان ، بادمجان
|
||||
کدو سبز
|
||||
میگو
|
||||
چسبیده
|
||||
شکاک
|
||||
جرات، شجاعانه
|
||||
درونی، ذاتی
|
||||
کبودی
|
||||
قایم موشک
|
||||
چشم بند
|
||||
مداخله کردن
|
||||
مزاحمت
|
||||
اتاق زیر شیروانی
|
||||
بی اهمیت / غیر قابل تشخیص
|
||||
قله، تاج
|
||||
تلاطم، تحریک
|
||||
نزدیکی (نزدیک به وقوع)
|
||||
وجود، موجودیت
|
||||
تجاوز کردن
|
||||
اشک
|
||||
وارونه
|
||||
صلیب
|
||||
حضور
|
||||
فاسد، پوسیده
|
||||
متعفن
|
||||
تصویر
|
||||
مخفف
|
||||
لعنتی
|
||||
زیرزمین، انبار
|
||||
کمبود
|
||||
پاکسازی
|
||||
تغذیه کردن
|
||||
قدیمی، باستانی
|
||||
تجربه و تخصص
|
||||
امانت
|
||||
خشم
|
||||
نشانه ها
|
||||
نادیده گرفتن
|
||||
غسل تعمید
|
||||
جادوگری
|
||||
گرفتار، گیرانداختن
|
||||
قربانی
|
||||
جار زدن، اعلام
|
||||
برجسته
|
||||
حکایات
|
||||
جرقه
|
||||
اغوا کردن، جلب کردن
|
||||
دلیل، منظور
|
||||
گنجانیدن، جا دادن، ترکیب کردن
|
||||
نگه داشتن، حفظ کردن
|
||||
قدرت نفوذ
|
||||
غرق شدن
|
||||
تالاب، دریاچه
|
||||
خدمتکار
|
||||
زیرچشمی نگاه کردن
|
||||
پرده
|
||||
بهم زدن
|
||||
در هم ریختگی
|
||||
نظر اجمالی
|
||||
شفا دادن، التیام
|
||||
حالت تهوع
|
||||
خراب کردن
|
||||
آچار
|
||||
فهم
|
||||
زرنگ و توانا
|
||||
مختصر
|
||||
عوارض
|
||||
رابط
|
||||
مطمئن
|
||||
فرق - تمیز - تشخیص
|
||||
کوتاه کردن
|
||||
خیلی زیاد، عظیم
|
||||
متناسب
|
||||
خبره
|
||||
جمع کردن
|
||||
توخالی
|
||||
چشم انداز
|
||||
بخشش، مزیت
|
||||
کشش
|
||||
ظریف
|
||||
تکان دادن
|
||||
پرده ها
|
||||
جادوگر
|
||||
شیطانی
|
||||
نیرومند
|
||||
ابدی
|
||||
افسانه
|
||||
خیره شدن
|
||||
راهرو، درگاه
|
||||
انتخاب کردن
|
||||
سروصدا، لرزش ناشی از ترس و استرس
|
||||
تعقیب کردن
|
||||
فرار / فرار کرد
|
||||
هاله نور
|
||||
وحشی، بی رحم
|
||||
شهادت دادن
|
||||
بارقه، جرقه
|
||||
منجنیق
|
||||
آشکار شدن
|
||||
دزدکی کردن
|
||||
خانم مدیر مدرسه
|
||||
تاثیر فوری داشتن، قوی
|
||||
علوفه
|
||||
متقاعد کننده
|
||||
قدرت نفوذ
|
||||
کم کاری
|
||||
تسکین دادن
|
||||
بهم ریختگی
|
||||
دیوونه
|
||||
عذاب
|
||||
خرمالی، جون کندن
|
||||
آشعال، زباله
|
||||
چیز بی معنی
|
||||
آشکار
|
||||
دروغ, فریب
|
||||
فوت کردن، دمیدن
|
||||
جمع آوری
|
||||
شبیه، وابسته
|
||||
پاشنه کش
|
||||
دارای قوه قضاوت سلیم
|
||||
فدا، قربانی
|
||||
برطرف کردن
|
||||
جذاب
|
||||
خاطی، متخلف
|
||||
زیر زمین
|
||||
حادثه
|
||||
به خاطر خدا
|
||||
اختلال ، مزاحمت
|
||||
پاسبان
|
||||
ابرو
|
||||
تلویزیون
|
||||
ظاهرا
|
||||
deeply shocking
|
||||
دارای قوه ابتکار
|
||||
شوخی خرکی
|
||||
مبهوت کردن
|
||||
قبر
|
||||
خونریزی
|
||||
سالخورده
|
||||
از روی صداقت
|
||||
بی میل
|
||||
ناامید، مستاصل
|
||||
چرخش
|
||||
ناراحت کننده، ناخوشایند
|
||||
سرخوشی
|
||||
درک
|
||||
ضرب المثل
|
||||
تکرار کنید
|
||||
nothing
|
||||
هوشیار، عاقل
|
||||
مشروب الکلی
|
||||
تکه
|
||||
شکاف
|
||||
مختصر
|
||||
در آغوش گرفتن پذیرفتن
|
||||
گونه
|
||||
خیلی خسته
|
||||
آشتی
|
||||
دوقلوها
|
||||
اتفاقی
|
||||
لقد زدن، ضربه زدن
|
||||
بطن شکم
|
||||
ستم، ظلم
|
||||
اختلال روانی
|
||||
خیال، توهم
|
||||
جراحت، زخم
|
||||
مشخص، متمایز
|
||||
معلوم میشود
|
||||
حمل و نقل
|
||||
هیاهو، اغتشاش
|
||||
خم شده
|
||||
عمودی، راست
|
||||
کاهش فروش شرکت، آدمخواری
|
||||
نتیجه
|
||||
نوسان
|
||||
رقیق کردن
|
||||
تحکیم
|
||||
تلف ،اسراف
|
||||
گواهی کردن، حکم
|
||||
طعنه آمیز
|
||||
توانبخشی
|
||||
جرعه
|
||||
تف کردن
|
||||
گول خوردن
|
||||
تمایل
|
||||
مسکن
|
||||
شورا
|
||||
پریدن، جهش
|
||||
در ضمن
|
||||
گفتگو برای پشتیبانی از شخصی یا ایده ای
|
||||
تصدیق
|
||||
ناراحت
|
||||
dismay, disgust, anger, surprise
|
||||
فرسوده، پیر، زنگ زده
|
||||
تکان شدید و تند، به زور کشیدن
|
||||
راهبه
|
||||
تعلیم و دستور مذهبی
|
||||
صلیب
|
||||
کمد لباس، گنجه
|
||||
ناخودآگاه
|
||||
ترساندن
|
||||
دلیل، منظور
|
||||
واقعی، اصل
|
||||
خراب کردن
|
||||
گرو، گروگان
|
||||
بردگی
|
||||
کفرآمیز
|
||||
تجلی، ظهور
|
||||
ظاهر، نما
|
||||
بیرون انداختن
|
||||
بی حرمتی، ناسزا
|
||||
گلو
|
||||
دقیقا
|
||||
کهنه، بیات
|
||||
جدا کردن و تشریح کردن
|
||||
خوش تیپ
|
||||
حساس، قلغلکی
|
||||
سپاس خداوند را
|
||||
پرورشگاه
|
||||
نگران نباشید
|
||||
فلج اطفال
|
||||
شیوع
|
||||
بار، مسئولیت
|
||||
اشک
|
||||
لقاح آزمایشگاهی
|
||||
بدنام
|
||||
پف کرده، نفخ
|
||||
در صدر
|
||||
مرتب، شسته و رفته
|
||||
مجاور
|
||||
حکمت، عقل، خرد
|
||||
در راه
|
||||
گناه
|
||||
بخشنده، مهربان
|
||||
اعتراف, اقرار
|
||||
نافرمانی، نادیده گرفتن
|
||||
توبه و طلب بخشایش
|
||||
غفلت، اهمال
|
||||
موازنه، تعادل
|
||||
سرعت | شتاب | تندی
|
||||
خانقاه، صومعه
|
||||
ایوان، راهرو سرپوشیده
|
||||
شفا دادن
|
||||
تن، جسم
|
||||
تنه
|
||||
گول خور ، زود باور
|
||||
چاک، بریدگی
|
||||
گیج کردن، پریشان
|
||||
ساکن بودن
|
||||
عجیب غریب
|
||||
تعلق خاطر
|
||||
معشوق، محبوب
|
||||
نگاه سریع، نظر اجمالی
|
||||
اداره کردن، دستکاری
|
||||
برانگیختن، تحریک
|
||||
حکایات
|
||||
تعمیرات اساسی
|
||||
گذشته از
|
||||
مجرا
|
||||
کاشت
|
||||
جنین
|
||||
رحم
|
||||
نخود
|
||||
صحافی
|
||||
معجزه گر
|
||||
دو نژادی
|
||||
crying very hard
|
||||
نتیجه گیری
|
||||
to jump or get onto something that is moving
|
||||
فانوس دریایی
|
||||
نمازخانه یا کلیسای کوچک
|
||||
تکه تکه ، پاره شده
|
||||
نفرین، لعنت
|
||||
نحس، بدخواه
|
||||
غلات
|
||||
تمرین کردن
|
||||
متخصص پا و بیماریهای آن
|
||||
بیماری
|
||||
ذهنی، روانی
|
||||
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
|
||||
وحشت زده
|
||||
تارعنکبوت
|
||||
حومه
|
||||
قوطی
|
||||
چرخش
|
||||
مستعد
|
||||
قابل توجه
|
||||
کوک شده
|
||||
احتمالاً
|
||||
غلبه کردن، فائق آمدن
|
||||
قابل دوام
|
||||
شیپیش
|
||||
جاسوسی، جستجو کردن
|
||||
یخ زدگی، سرمازدگی
|
||||
بخیه
|
||||
هیجان زده
|
||||
مهلک، کشنده
|
||||
پنهان، نهفته
|
||||
دانه ای
|
||||
گمان، حدس
|
||||
ظهور
|
||||
جهنم
|
||||
عالم اموات
|
||||
عوارض
|
||||
خاسگاری کردن
|
||||
نگهدارنده، گهواره
|
||||
جا کلیدی
|
||||
پیچ
|
||||
نزاع
|
||||
ضربه محکم و ناگهانی
|
||||
نامحسوس
|
||||
واضح، روشن
|
||||
غافلگیر کننده
|
||||
مسخره
|
||||
چسب
|
||||
به دار آویختن
|
||||
سازگاری / وفق
|
||||
امتیاز
|
||||
قتل
|
||||
صدای سنج ایجاد کردن
|
||||
بازجویی
|
||||
تلو تلو خوردن
|
||||
اعتماد به نفس
|
||||
مسدود شده ، جوش داده شده
|
||||
assemble something from parts or pieces
|
||||
سپاه، لشگر، جسد
|
||||
قلاب
|
||||
مهار کردن
|
||||
قطعه کوچک وگردی از هر چیزی
|
||||
پیش بینی مرض
|
||||
خام
|
||||
گفتار نامفهوم
|
||||
متحیر کردن، بلاجواب گذاشتن
|
||||
پوچی
|
||||
از کار افتاده
|
||||
کلمه به کلمه
|
||||
کاریکاتور
|
||||
آتشفشان
|
||||
زبون بازی، دو پهلو حرف زدن
|
||||
نفرت
|
||||
انتقام
|
||||
ترساندن، بی میل کردن
|
||||
گور، مقبره
|
||||
روحانیون، قدیس
|
||||
ستایش، عبادت
|
||||
بداهه
|
||||
مشتق
|
||||
محور، بدنه
|
||||
فرضیه
|
||||
فرضیه
|
||||
فتق
|
||||
ثابت قدم ماندن، ایستادگی کردن
|
||||
بالابردن، بلندتر کردن
|
||||
با تکبر راه رفتن
|
||||
حیله و فن
|
||||
صدایی، نیروبخش
|
||||
داروی بیهوشی، بی حس کننده
|
||||
نا بهنگام، غیرمنتظره
|
||||
مرگ
|
||||
غرق در افکار، غرق در خویش
|
||||
ترسو
|
||||
پذیرفتنی، محتمل
|
||||
زیرکی، ماهرانه
|
||||
شکافتن، پاره کردن
|
||||
خلع سلاح
|
||||
منفجر شدن
|
||||
یقه
|
||||
ریاست کردن
|
||||
محکوم شد
|
||||
چسبیده
|
||||
کوره سوزاندن
|
||||
فکر دائم، وسواس
|
||||
میدان دید، حدود
|
||||
جمجمه
|
||||
شدید
|
||||
گیره
|
||||
سرنگ
|
||||
قلاب
|
||||
انتقام
|
||||
روبرو شدن با
|
||||
آشکار شدن
|
||||
تسمه، بند
|
||||
رحم داشتن
|
||||
به سوی
|
||||
همدستان
|
||||
تک سخنگویی، صحبت یکنفره
|
||||
عاقل، دانا
|
||||
ازدواج
|
||||
همسران
|
||||
چنگ زدن، گیر آوردن
|
||||
نفرت داشتن، خوار شمردن
|
||||
شایسته، لایق
|
||||
پرتگاه
|
||||
سرنوشت
|
||||
صرفا - فقط
|
||||
ناامید، مستاصل
|
||||
وفاداری، بیعت
|
||||
جنگید
|
||||
سرنگونی
|
||||
تعظیم
|
||||
شکست
|
||||
قاتل
|
||||
اسب ماده که برای تولید مثل استفاده میشه
|
||||
اصطلاحات خاص یک صنف
|
||||
خیانت کردن, تسلیم دشمن کردن
|
||||
آلوده کردن، بی حرمت کردن
|
||||
قبرستان
|
||||
دشمنی، خصومت
|
||||
bullshit
|
||||
محکم، قوی و جدی
|
||||
متحد شدن
|
||||
زانو زدن
|
||||
خشم
|
||||
بدجنس، حیون صفت، شریر
|
||||
بدون ابهام
|
||||
روزی روزگاری
|
||||
عقب انداختن
|
||||
مومیایی ها
|
||||
چرخش
|
||||
راه حل برای یه مشکل حل نشده
|
||||
دختر
|
||||
almost nothing\very little
|
||||
برام مهم نیس
|
||||
غلبه بر چالش
|
||||
کاملا مطمئن
|
||||
رابط
|
||||
بستری، علیل
|
||||
نیروی عضلانی، گوشت
|
||||
تشخیص
|
||||
به وفور
|
||||
خش، خارش
|
||||
منحرف شدن
|
||||
جامع
|
||||
گام های بلند برداشتن
|
||||
تو در تو
|
||||
قرقره
|
||||
دلقک
|
||||
جوانان
|
||||
سرپیچی کردن
|
||||
خطی
|
||||
اثبات بی گناهی
|
||||
بازجویی
|
||||
محوطه، حوزه
|
||||
رعایت، توجه
|
||||
ناامید، مستاصل
|
||||
ناامید کننده
|
||||
دور شوید
|
||||
بعدی، متعاقب
|
||||
فاسد شدن، ضایع شدن، پوسیدگی
|
||||
ستوان
|
||||
غیبت هنگام وقوع جرم، بهانه
|
||||
بی گناه
|
||||
رستگاری، نجات
|
||||
شعار
|
||||
کپه، توده
|
||||
از زیرخاک در اوردن, از لانه در آوردن
|
||||
تالار مشاهیر
|
||||
بیمار روانی
|
||||
متقاعد کردن
|
||||
ایستادگی، مقاومت در برابر
|
||||
بی نظمی، کشتارگاه
|
||||
مراقب باشید (چیزی / شخصی)
|
||||
what's up
|
||||
1000 (informal)
|
||||
منگنه
|
||||
پرش کردن
|
||||
سرزنش، توبیخ
|
||||
ارزش کمی داشتن
|
||||
قاطع
|
||||
در بازداشت
|
||||
انفجار
|
||||
بستن
|
||||
اطفا کننده شهوت با نگاه، چشم چرون
|
||||
تکه شده، پاره شده
|
||||
گمراه
|
||||
تأیید
|
||||
قتل عام
|
||||
خیالی
|
||||
تبرئه
|
||||
اسکنه جراحی
|
||||
خشم
|
||||
جاکش
|
||||
متجاوز
|
||||
نوآموز استخدام کردن
|
||||
مردن در اثر برق
|
||||
شکستگی
|
||||
هیئت منصفه
|
||||
شهادت نامه، اعتراف
|
||||
بی رحمانه
|
||||
زخمهای گوشتی
|
||||
قدرت دادن
|
||||
کف هر چیزی (کف دست)
|
||||
ریحان
|
||||
تشخیص یا پیش بینی آن دشوار است
|
||||
نخود
|
||||
دستمال سفره
|
||||
صرفنظر کردن، واگذار کردن
|
||||
دستگیره
|
||||
با عصبانیت رفتار کردن برای بدست آوردن چیزی که میخای
|
||||
میله
|
||||
یورش، حمله
|
||||
یورش، حمله
|
||||
توجه
|
||||
اتهام، کیفرخواست
|
||||
معاونت در جرم
|
||||
خیانتکار، توطئه گر
|
||||
دیوانه
|
||||
خرابه، لاشه
|
||||
فردی که فروش مواد غیرقانونی نقش دارد
|
||||
نوعی بازی قمار
|
||||
تلو تلو خوردن
|
||||
چیزیو خیلی زیاد دوس داشتن که نخای از دسش بدی
|
||||
فراموش نشدنی
|
||||
اینقد دوست دارم که هر کاری برای بدست آوردنت میکنم
|
||||
مژه
|
||||
گرفتگی،مسدود کردن
|
||||
خیال، توهم
|
||||
فساد، گناه
|
||||
پشت سر هم، توالی
|
||||
به صخره خوردن، متروک ماندن
|
||||
به گل نشسته
|
||||
نگهداری - خودداری
|
||||
بی طرفی
|
||||
غلبه کردن، دور زدن
|
||||
تشویق،انگیزه
|
||||
کر
|
||||
واضح، روشن، زنده
|
||||
دختر جوان
|
||||
توالت دیواری
|
||||
ریش بزی
|
||||
بخشیدن، هدیه دادن
|
||||
سیر نشدنی
|
||||
به صورت شخصی و خصوصی گفتن یا انجام دادن
|
||||
پرتگاه
|
||||
پناهگاه، محراب، جایگاه مقدس
|
||||
کافی است
|
||||
بیهوده
|
||||
مصیبت
|
||||
گرامی، محبوب
|
||||
تعقیب
|
||||
آبدارخانه
|
||||
به ناچار
|
||||
اخلاقی
|
||||
خودخواهانه
|
||||
سر بریدن، گردن زدن
|
||||
تیغ
|
||||
التماس کردن
|
||||
داماد
|
||||
عروس
|
||||
مجنون، دیوانه
|
||||
محکوم
|
||||
از نظر احساسی شمارو میگیره، تحت تاًثیر
|
||||
calm, easy
|
||||
پرتاب
|
||||
سقوط آزاد
|
||||
خونسرد، آروم
|
||||
سایه دار, مشکوک
|
||||
اتاق، محفظه
|
||||
بیرون انداختن، اخراج شد
|
||||
فواره، آبنما
|
||||
روانپزشک
|
||||
آبگوشت
|
||||
پس مانده غذا
|
||||
صادق، ارادتمند
|
||||
ناخوشایند، شرم آور
|
||||
بخشیدن، باطل کردن
|
||||
خلق و خوی
|
||||
حمل و نقل, کشیدن
|
||||
توانبخشی
|
||||
رستگاری
|
||||
دو راهی، وضع دشوار
|
||||
مختصر
|
||||
اشاره به گذشته
|
||||
ریختن
|
||||
پشیمانی
|
||||
سوار شدن
|
||||
رشوه
|
||||
آپارتمان / مالکیت مشترک
|
||||
نقص
|
||||
مسابقه
|
||||
وقفه، شکاف
|
||||
روشنگری
|
||||
سیم
|
||||
جدا کردن
|
||||
پیاله، لیوان
|
||||
وان
|
||||
تنزل رتبه دادن
|
||||
سهولت
|
||||
شدت
|
||||
پسون
|
||||
حیرت انگیز
|
||||
بادوام
|
||||
1/4
|
||||
قربانی
|
||||
اتفاقی
|
||||
رها کردن، تسلیم شدن
|
||||
آزمون
|
||||
کانونی
|
||||
مستلزم
|
||||
تغییر یافته
|
||||
غالب
|
||||
شامل بودن
|
||||
دستکاری
|
||||
غیر صمیمی، دور
|
||||
بخشیدن، واگذاری
|
||||
تصور کردن، تجسم کردن
|
||||
اساسی، محوری
|
||||
تجلی، ظهور
|
||||
فراوان
|
||||
جعلی
|
||||
دفن کردن
|
||||
اعتیاد به چیری
|
||||
فریب خورده
|
||||
ضربلمثل
|
||||
وارد آمده
|
||||
ناپدید شدن
|
||||
همزیستی
|
||||
همگرایی
|
||||
نتیجه
|
||||
جایزالخطا بودن
|
||||
دسبند، قلاب
|
||||
بی ملاحظه، بی پروا
|
||||
بازپس گیری
|
||||
عوارض
|
||||
عجله
|
||||
حریف, طرف مقابل
|
||||
مشغول کردن, بکار گذاشتن
|
||||
انجام کار ریسکی که احتمال شکستش بالاس
|
||||
جوانه
|
||||
سرهم بندی کردن، وصله پینه
|
||||
عمل جرای برای بزرگتر کردن پسون
|
||||
لعنت و تکفیر
|
||||
کمرنگ شدن، تحلیل رفتن
|
||||
گواهی دادن (با التزام به سوگند)، عزل کردن
|
||||
مشاور
|
||||
پیچ خوردن
|
||||
کیست
|
||||
چرند، پوچ
|
||||
آخ
|
||||
برجسته, والا
|
||||
گودال, از شر کسی خلاص شدن
|
||||
در اغوش گرفتن
|
||||
ارزیابی, تشخیص
|
||||
بدنام
|
||||
اختلاف, عدم توافق
|
||||
آتش سوزی عمدی
|
||||
پارتیزان
|
||||
احساس برانگیز احساس برانگیزاننده
|
||||
معما
|
||||
قتل عام
|
||||
گواهی حصر وراثت
|
||||
سایش, خراش
|
||||
دندانه دار
|
||||
انجام دادن
|
||||
بی حس
|
||||
خوفناک، وابسته به رقص مرگ
|
||||
روانی
|
||||
قبلی
|
||||
عقب, پشت
|
||||
وحشتناک
|
||||
سوت زدن
|
||||
پوسته، پوست
|
||||
غذای شیرین دوس داشتن
|
||||
آب دهن, بزاق
|
||||
خشک و بی مزه
|
||||
ناخوشایند, بدنما
|
||||
جامدسازی, محکم کردن
|
||||
اشکالاتی
|
||||
صریح، واضح
|
||||
کوهان
|
||||
چرندیات
|
||||
ناعادلانه, ظالمانه
|
||||
دستگاه تناسلی
|
||||
کص
|
||||
برانگیختن, تحریک کردن
|
||||
لمس کردن با احساس
|
||||
good job
|
||||
لرزیدن, رعشه
|
||||
support
|
||||
ارثی
|
||||
دشمن
|
||||
نعمت
|
||||
گیره
|
||||
زیرگلویی
|
||||
معادل
|
||||
برخورد با
|
||||
شامل بودن، تشکیل میدهد
|
||||
دزدکی حرکت کردن
|
||||
سالن اجتماعات
|
||||
اساس، ذات
|
||||
چند برابر, ضرب کردن
|
||||
طول عمر
|
||||
ابداع کردن، تدبیر کردن
|
||||
به یک معنا
|
||||
به یک معنا
|
||||
تصویری بروی صفه رادار
|
||||
بهره برداری
|
||||
اصطکاک
|
||||
ریزه کاری، پیچیدگی
|
||||
اجباری
|
||||
به ظاهر
|
||||
بی رحم, وحشی
|
||||
به من عادت کن
|
||||
واژگون شدن
|
||||
معادله
|
||||
تلقی می شود, فرض کردن
|
||||
رخنه
|
||||
متعاقب, بعدی
|
||||
سرسام آور
|
||||
بدخیم
|
||||
نرم و صاف
|
||||
از بین بردن نگرانی و فکر
|
||||
معطل شدن
|
||||
مورد انتقاد شدید یا سرزنش قرار گرفتن
|
||||
غذای اصلی
|
||||
زنگ زده
|
||||
تجاوز، حمله
|
||||
ساده سازی
|
||||
مسخره کردن
|
||||
بخشنامه، امریه
|
||||
تجزیه
|
||||
اسراف, ولخرجی
|
||||
گارسون
|
||||
عصبانیت
|
||||
عطسه
|
||||
خال
|
||||
چین و چروک
|
||||
جوش
|
||||
خوش خیم, خطرناک نیس
|
||||
غیر طبیعی
|
||||
نوک پسون
|
||||
نوک پستان
|
||||
قطع شد
|
||||
ناتوان بودن از حل مشکل یا مسئله به دلیل سختی
|
||||
نقص, عیب
|
||||
حکایات, امثال
|
||||
برتری
|
||||
هستی شناسی
|
||||
ژرف، عمیق
|
||||
مارپیچ
|
||||
باقی مانده
|
||||
مستعد, حساس
|
||||
آلوده کردن
|
||||
دس کشیدن، توقف
|
||||
تحریف
|
||||
عمدی - قصدی
|
||||
تبدیل یه سیگنال به سیگنال قابل فهم
|
||||
قابل فهم
|
||||
زودرس
|
||||
چرخ فلک
|
||||
هلاک شدن
|
||||
مجازات کسی را بتعویق انداختن, مهلت
|
||||
خوشتیپ
|
||||
ناهوشیار
|
||||
دور کردن
|
||||
کپه (چنتا چیز روی هم انباشته)
|
||||
تسلط داشتن
|
||||
تنبیه یا شکست دادن کسی
|
||||
دائما نق زدن و انتقاد کردن
|
||||
پریشون
|
||||
بسته بندی کردن
|
||||
کینه توز، انتقامجو
|
||||
کسی که زود عصبانی میشه
|
||||
آب پاش
|
||||
باطل کردن، بخشیدن، معاف کردن
|
||||
رحم
|
||||
ساکت باش
|
||||
منقل ذغالی
|
||||
احتمال زیاد
|
||||
استفراغ
|
||||
اسهال
|
||||
نگاه سکسی به کسی کردن
|
||||
بوسیدن کسی
|
||||
خوابگاه
|
||||
کندن مو
|
||||
منحرف شدن، ولگرد
|
||||
نیش
|
||||
آستانه
|
||||
تصویر سر
|
||||
دخترونه بودن، سوسول
|
||||
لاغر
|
||||
کمک هزینه
|
||||
علفزار، چمن
|
||||
کندن، شهامت
|
||||
نفرت داشتن، بیزار
|
||||
کسی که از زجر کشیدن دیگران لذت میبرد
|
||||
ریختن (مایعات)
|
||||
لقت زدن
|
||||
نان های باریک و بلند
|
||||
دندان های نیش
|
||||
داشتن شخصیت و خصوصیت ایکس و وای
|
||||
لنگ پا انداختن واسه کسی
|
||||
تاب بازی
|
||||
خیره شدن
|
||||
سپاسگزار
|
||||
تجاوز و تخطی از قانون
|
||||
سه گوش، مثلث
|
||||
مشخص کردن، معنی کردن
|
||||
انصاف
|
||||
زود باور
|
||||
بیانیه یا گزاره ای که توسط افراد زودباور پذیرفته میشود
|
||||
همراهی کردن
|
||||
آرام، بیحال
|
||||
کاهش اثر محکم روی چبزی
|
||||
که در آن
|
||||
انبار مهمات
|
||||
کم عمق
|
||||
دوره
|
||||
آرزو یا میل شدید داشتن
|
||||
خالی
|
||||
اجداد
|
||||
میراث
|
||||
آشنا (نه رفیق نزدیک)
|
||||
فکر کردن در مورد چیزی یا ایده ای
|
||||
جدی، مشتاق
|
||||
سخت کوش
|
||||
ناپدری
|
||||
جاکش، دلال
|
||||
آب دهن
|
||||
تخصیص
|
||||
اطاعت کردن، پیروی کردن
|
||||
گورکن
|
||||
سرگردان
|
||||
وراج
|
||||
صفه گرامافون، بشقاب بزرگ
|
||||
زشت و زننده
|
||||
شکم
|
||||
راهرو
|
||||
جزئی
|
||||
خاک
|
||||
برای اولین بار چبزیو دیدن
|
||||
با دقت و یواش انجام دادن
|
||||
چراغ جوشکاری
|
||||
درهم کوبیدن
|
||||
نطق، گفتن
|
||||
زرنگی بیشتری کردن
|
||||
صریح
|
||||
پیش بینی
|
||||
کاملا، مطلق
|
||||
نافرمانی، سرکش
|
||||
در عوض
|
||||
با احتیاط
|
||||
آدم خنگ
|
||||
انجام دادن یا گفتن چیزی که ریسک شکستش بالاس
|
||||
اداره، هدایت
|
||||
پاره کردن
|
||||
مخلوط کردن
|
||||
ready to dating
|
||||
اجماع نظر، مبنی بر رضایت طرفین
|
||||
خیانت کردن
|
||||
حداکثر تلاش و کوشش
|
||||
ترساندن
|
||||
استفاده از زور
|
||||
علاج ناپذیر
|
||||
عکسبرداری پشت سر هم و چندین بار
|
||||
ناگهانی
|
||||
صادقانه، بی پرده، منصفانه
|
||||
بعهده گرفتن
|
||||
کلاهبرداری
|
||||
بی منطق
|
||||
مردان شرور
|
||||
درک
|
||||
یواشکی
|
||||
منفی، مضر
|
||||
فوری
|
||||
پاره پاره کننده، خرد کن
|
||||
بدبخت
|
||||
تصور کردن
|
||||
بیوه
|
||||
ساک، گونی، کیسه
|
||||
قسم خورده
|
||||
شهادت نامه
|
||||
برافراشتن، بلند کردن
|
||||
تکان شدید و سخت
|
||||
جاکش
|
||||
تاب خوردن
|
||||
افزایش
|
||||
برچسب سپر
|
||||
صالح، عادل
|
||||
تمام راه
|
||||
اشتیاق زیاد (دیوانه وار) به چیزی
|
||||
مقدمه قبل از کردن (مثل بوسیدن یا مالوندن)
|
||||
بنیه، استقامت
|
||||
روبرو شدن با
|
||||
لیست آرزوها
|
||||
شادی و اشتیاق فوق العاده
|
||||
به اون خوبی که همه میگن نیس
|
||||
مرعوب کردن، ترساندن
|
||||
تأسفبار - رقت انگیز
|
||||
کسی که عاشق مهمانی یا دورهم بودن است
|
||||
دوس داشتن چیزی (غیر رسمی)
|
||||
شورش علیه دولت یا گروه برای رسیدن به هدف یا عقیده
|
||||
به سرعت جایی رو ترک کردن
|
||||
اعلام اینکه داری جایی میری
|
||||
قطرات کوچک بارون
|
||||
لباس بارونی
|
||||
پوشاک
|
||||
سوئی شرت
|
||||
پاره کردن، اشک
|
||||
نقص، معلولیت
|
||||
پس از سانحه
|
||||
پوشیده
|
||||
علامت مشخصه، نشان
|
||||
رنج، مصیبت
|
||||
نفر دوم (مسابقه)
|
||||
شوالیه
|
||||
غول
|
||||
۱ لیتر
|
||||
خلاصه داستان
|
||||
متمایزکننده
|
||||
شروع کردن، سوار شدن
|
||||
شریف، نجیب
|
||||
مرداب، باتلاق
|
||||
پری
|
||||
لجن
|
||||
شاهکار
|
||||
برهنه
|
||||
سر و صدا
|
||||
تحسین
|
||||
بازپرداخت
|
||||
وحشت زده
|
||||
به نتیجه رساندن، بسته شدن
|
||||
آشغال دونی
|
||||
دکتر پزشک قانونی
|
||||
حفره
|
||||
لب گرفتن
|
||||
بوکون بوکون
|
||||
رابطه عاشقانه داشتن بدون تعهد
|
||||
جمع کردن
|
||||
شهرت
|
||||
بدنامی، رسوایی
|
||||
پیمودن، عبور کردن
|
||||
محرک احساسات جنسی
|
||||
کونچی
|
||||
لنگ، عاجز، فلج
|
||||
روزنامه نیم قطع و مصور
|
||||
راه اندازی چادر و ماندن برای مدتی
|
||||
گروه، تیم
|
||||
تبلیغات چی
|
||||
میخ بزرگ، تیر
|
||||
کینه، لج
|
||||
پیمان، سوگند
|
||||
معدن سنگ، صید
|
||||
بردگی
|
||||
ضرب المثل
|
||||
اخلاقی
|
||||
نورافکن، پرتو
|
||||
محدوده، طول
|
||||
کمند، دام
|
||||
دستگیره چرخ جرثقیل
|
||||
بکار گماشتن، مشغول کردن
|
||||
دوباره سواز و پیاده کردن، تعمیرات اساسی
|
||||
جوهر پرینتر
|
||||
درود، سلام
|
||||
یکی یکی پا رو جلو کشیدن
|
||||
اندوه، پریشانی
|
||||
منسوخ
|
||||
کاریو انجام دادن و تمام کردن
|
||||
حس هیجان و سوپراز
|
||||
disagree with someone
|
||||
exit
|
||||
هتل یا اتاق ارزون
|
||||
طرح
|
||||
تدوین کردن، قانون وضع کردن
|
||||
قابل فهم
|
||||
قداره، شمشیر
|
||||
پرخاشگرانه
|
||||
در معرض گذاری
|
||||
به بهای کمتر فروختن
|
||||
ناراحت کننده، شدیدا ناخوشایند
|
||||
قتل عام
|
||||
تشریح کردن، کالبد شکافی
|
||||
فرزند
|
||||
طایفه، قبیله
|
||||
جنگیدن برای قدرت (به دست آوردن رهبری)
|
||||
بزرگی، اندازه
|
||||
illegal activity
|
||||
غلاف
|
||||
گروهی از افراد که با هم هستن با هدف مشخصی
|
||||
پیروز
|
||||
شرور
|
||||
ستوان
|
||||
سلام نظامی
|
||||
جبران کردن
|
||||
خوب تغذیه شده
|
||||
محروم کردن
|
||||
شورا
|
||||
فرض, به عهده گرفتن، تقبل کردن
|
||||
انفجار, عصبانی
|
||||
انحراف
|
||||
حمله
|
||||
ورشکست شدن
|
||||
حکاکی کردن
|
||||
غنیمت، جایزه
|
||||
بابت، از طرف
|
||||
دانا
|
||||
کودن
|
||||
میراث
|
||||
به تعویق انداختن
|
||||
to be able sing well
|
||||
ابتکار عمل
|
||||
حصار
|
||||
پیچ و خم، مارپیچ
|
||||
گرم و نرم، راحت
|
||||
کنجکاوی، فضولی
|
||||
نامعلوم، اکتشاف نشده
|
||||
چلاق، لنگ
|
||||
نوازش کردن
|
||||
سالمندان
|
||||
خودخوری
|
||||
طغیان، شورش
|
||||
دیگه بیشتر از اون دلت نمیخاد
|
||||
مواجه شدن با شرایط خاص
|
||||
مبالغه، اغراق کردن
|
||||
attack and rob (someone) in a public place
|
||||
شخص، آدم
|
||||
دولا شدن
|
||||
توجه داشتن به, مراقبت کردن
|
||||
سرایدار
|
||||
گوزن
|
||||
موش
|
||||
خسته
|
||||
گلچین کننده
|
||||
زیر زمین
|
||||
پلمپ کردن
|
||||
کپک
|
||||
بهترین قسمت
|
||||
اعتیاد
|
||||
ول کردن، ترک
|
||||
استفراغ
|
||||
ملایمتر کردن
|
||||
مکافات عمل
|
||||
پریدن تو هوا
|
||||
جهش، طاق
|
||||
زیرمجموعه
|
||||
منصرف کردن
|
||||
رزم ناو
|
||||
طاعون، بلا
|
||||
بدبخت
|
||||
فاقد نیروی کار کافی
|
||||
به سرعت
|
||||
برآمدگی، ملاقات اتفاقی
|
||||
دوختن
|
||||
قتل عام
|
||||
آدم فروشی
|
||||
ضربه به چیزی
|
||||
رشوه خواری
|
||||
جزء
|
||||
مانع
|
||||
محک، معیار
|
||||
هیجان
|
||||
مجلس رقص
|
||||
پینگ پنگ
|
||||
مشروب
|
||||
یورش، حمله
|
||||
سگ مست
|
||||
ضایع
|
||||
لیز خوردن
|
||||
دزدکی راه رفتن
|
||||
به شدت کسیو کتک زدن
|
||||
پاسخگو نبودن
|
||||
بکسل
|
||||
فهمیدم
|
||||
مسیر
|
||||
تهویه
|
||||
اگزوز
|
||||
مبهم
|
||||
برجسته
|
||||
قاچاق
|
||||
لخت
|
||||
خصومت آمیز
|
||||
محکم
|
||||
تاب خوردن
|
||||
مسخره
|
||||
تفریحی و سرسری کاریو کردن
|
||||
بیابان
|
||||
دزدکی، یواشکی
|
||||
آراستن
|
||||
داماد، آراستن
|
||||
اتانزه کردن (کشتن)
|
||||
رفتار عجیب غریب در سکس
|
||||
تکان دادن
|
||||
دادا
|
||||
خلسه, بیهوش
|
||||
فضولی کردن
|
||||
خبرچینی
|
||||
سخن چینی
|
||||
پناهگاه، جایگاه مقدس
|
||||
تصرف, تشنج
|
||||
بذله گویی, هوش
|
||||
صرع
|
||||
معما
|
||||
رعایت
|
||||
سختگیرانه
|
||||
الهی
|
||||
پیله
|
||||
به همین ترتیب, به همچنین
|
||||
جذاب، نکته دان
|
||||
فراوان، پولدار
|
||||
تقلا، زور
|
||||
دزدیدن، آدم ربایی
|
||||
صدا، حس خارش
|
||||
سرقت
|
||||
هواخاه، مشتاق
|
||||
ارزیابی
|
||||
ارتباط داخلی، میکروفن
|
||||
نزاع
|
||||
آرام کردن
|
||||
پیوند
|
||||
پیچیده
|
||||
سالم, دس نخورده
|
||||
مهم نیس
|
||||
بر این اساس
|
||||
بیهوده
|
||||
خشم
|
||||
آیه
|
||||
تخفیف دادن، آرام کردن
|
||||
خشم
|
||||
خشمگین کردن
|
||||
وجدان
|
||||
بی رحم
|
||||
مهمات, گلوله
|
||||
حبس ابد
|
||||
تپانچه
|
||||
پشت سر هم
|
||||
پیاده نظام
|
||||
تقلید، قیاس
|
||||
دارو
|
||||
بیش از حد مزاحم شدم
|
||||
اتاق زیر شیروانی
|
||||
احضار, فراخاندن
|
||||
اسب نر
|
||||
محراب
|
||||
فحاشی
|
||||
تصمیم آسونی نبوده
|
||||
ورم
|
||||
بدهی، قصور
|
||||
قصاب
|
||||
خوک
|
||||
وعده, پیمان، قول
|
||||
صدای تند و تیز
|
||||
استاد
|
||||
ریش
|
||||
برنده تمام پولها
|
||||
بیخیال شدن، از خیرش گذشتن
|
||||
تسلیت
|
||||
تهدیدآمیز
|
||||
چین، خط اتوی شلوار
|
||||
عجیب و غریب
|
||||
هذیان گفتن
|
||||
تشنج
|
||||
ضربت
|
||||
ضایعه، آسیب
|
||||
وادار کردن, تحریک شدن
|
||||
جسمی
|
||||
برطرف کردن
|
||||
تصور کردن
|
||||
نخ، تار
|
||||
نامزد (ازدواجو اینا)
|
||||
شکستن، داغون کردن
|
||||
آسیب و زخم روحی
|
||||
مزخرف
|
||||
پیش افتادن از
|
||||
جادو
|
||||
هتک حرمت
|
||||
کینه
|
||||
چیزهای بی اهمیت
|
||||
اتفاقاً, ضمنا
|
||||
نقد
|
||||
اولیه
|
||||
در خاب راه رود
|
||||
توهم
|
||||
حمله
|
||||
تیمارسان
|
||||
عفو مشروط
|
||||
آدم عوضی
|
||||
حدود
|
||||
چهار برابر
|
||||
مواد مخدر
|
||||
ناپدید شدن
|
||||
لکه دار کردن، ترسیم با لکه
|
||||
خاخام
|
||||
مرده، مرحوم
|
||||
ظن، گمان
|
||||
شکستگی
|
||||
قارچ
|
||||
امضا
|
||||
برعکس
|
||||
رازدار
|
||||
سرکوب, صدا خفه کن اسلحه
|
||||
شاسی ماشین، اسکلت
|
||||
ببخشید؟
|
||||
شل کردن
|
||||
پیش پا افتاده
|
||||
شهردار
|
||||
احضار کردن به دادگاه
|
||||
درگیری مسلحانه
|
||||
طرز بیان
|
||||
عشا ربانی
|
||||
عهد، پیمان، میثاق
|
||||
انزوا
|
||||
پاشیدن
|
||||
اصل, واقعی
|
||||
معقول، محتاط
|
||||
عالیجناب
|
||||
فکر، تصور
|
||||
قبا
|
||||
ردای کتانی سفید و گشاد کشیشان
|
||||
شال
|
||||
بیانیه
|
||||
کیر، خروس
|
||||
انگشت نما شدن
|
||||
کالسکه, پرسه زن
|
||||
کلبه
|
||||
ایوان
|
||||
پرسه زدن، سرگردان
|
||||
پرداختن هزینه
|
||||
ضعیف النفس
|
||||
دیوانه
|
||||
شایسته، لایق
|
||||
دزدیدن ماشین
|
||||
در حالیکه
|
||||
منتظر باش
|
||||
پلیس
|
||||
کباب کردن
|
||||
بیرون انداختن
|
||||
Charging someone a little here and a little there for every little tiny thing.
|
||||
دید و بازدید, قرار گذاشتن
|
||||
اتاق نشیمن، سالن
|
||||
مجرم
|
||||
دقیق
|
||||
هواتو دارم، من پشتت هستم
|
||||
مرسوم، معمول
|
||||
رقیب
|
||||
تهیه کننده (شخصی یا شرکتی که مراسم مهمانی را مهیا میکند)
|
||||
دست کشیدن, بس کردن
|
||||
ناچیز، بی اهمیت
|
||||
بدهی
|
||||
بوق، شیپور
|
||||
سگ
|
||||
کفش ورزشی
|
||||
به ارتش ملحق شدن
|
||||
بهم زدن, به جنبش درآوردن
|
||||
قرون وسطایی
|
||||
محله، منطقه
|
||||
حقوق و دستمزد
|
||||
ریختن
|
||||
(of several people or things) come together from different directions so as eventually to meet.
|
||||
ب درک
|
||||
سرپیچی کردن، نادیده گرفتن
|
||||
ادم حقه باز, شر (مرد و بچه)
|
||||
خرابگر
|
||||
تخلف کنندگان, متجاوز
|
||||
بیرون
|
||||
لولا
|
||||
عبادت
|
||||
عجیب، غیر عادی
|
||||
a person whose dress or behavior seems strange or eccentric.
|
||||
پیچک
|
||||
جلد اسلحه
|
||||
بخش، حوزه
|
||||
کمک و همکاری همه
|
||||
دو طرفه، متقابل
|
||||
شگرف، عظیم
|
||||
غاز
|
||||
برو سر اصل مطلب
|
||||
میل لنگ، محور
|
||||
حفاظت
|
||||
کله پوک
|
||||
حالت تهوع
|
||||
جمع کردن، روی هم انباشتن
|
||||
افتخار و احترام
|
||||
نافرمانی، عدم تمکین
|
||||
کثیف
|
||||
شریر, پست، حیوان صفت
|
||||
حمله، یورش
|
||||
پشت، عقب
|
||||
بچه بداخلاق و لوس
|
||||
جرات
|
||||
ضربه مغزی
|
||||
نگه داشتن چیزی در جای امن، جاسازی
|
||||
دس کشیدن، توقف
|
||||
رقیب
|
||||
به طور تصادفی
|
||||
مراسم خاکسپاری
|
||||
صاحب خانه
|
||||
بشردوستانه
|
||||
lose physical or emotional control
|
||||
کهیر
|
||||
کندو
|
||||
مخلوق
|
||||
سرسری
|
||||
do something perfunctorily so as to save time or money.
|
||||
کسی که در اثر مواد تحریک شده، شخص عضلانی
|
||||
اخیر، بعدی
|
||||
انبار
|
||||
روی گنج نشستن
|
||||
باید
|
||||
فاسد، پوسیده
|
||||
پیشخوان, باجه
|
||||
حمله
|
||||
صلاحیت، شایستگی
|
||||
قهوهای مایل به زرد, برنزه
|
||||
هوشیار
|
||||
در هم ریختن
|
||||
اراذل و اوباش
|
||||
ضرب و شتم
|
||||
با دوام
|
||||
خندق
|
||||
نمایش سوارکاری و گاوبازی
|
||||
تذکر، اشاره
|
||||
کتیبه, نوشته
|
||||
فرقه
|
||||
خیراندیش, نیکخاه
|
||||
محکومیت, عقیده
|
||||
پنهان کردن
|
||||
هر چی قسمت باشه، خواست خدا
|
||||
ذات, ماهیت
|
||||
ناگسستنی
|
||||
مزرعه
|
||||
ور رفتن، بازی کردن
|
||||
صلاحیت - استعداد - شایستگی
|
||||
معتاد شیشه
|
||||
اسکله
|
||||
طفره رفتن, جاخالی دادن
|
||||
فروغ جلال
|
||||
شکوه، افتخار
|
||||
دو رگه
|
||||
سرخ پوست، هندی امریکایی
|
||||
خاکستر
|
||||
بدبختی
|
||||
گله
|
||||
گله گاو، احشام
|
||||
نفوذ
|
||||
معاش
|
||||
صندوقدار
|
||||
گاوچران
|
||||
ورشکسته
|
||||
ویروسی
|
||||
پنجه, چنگال
|
||||
اشک ریختن
|
||||
مسدود کردن
|
||||
گوشت خشک شده
|
||||
فریاد زدن
|
||||
پوشک
|
||||
همسر
|
||||
برون سپاری
|
||||
غرق
|
||||
طرز فکر
|
||||
بیرون افکندن، از شر چیزی راحت شدن
|
||||
شطرنجی
|
||||
بطور ترسناک
|
||||
شیرجه رفتن، غوطه
|
||||
پر استرس
|
||||
آدم احمق و ابله
|
||||
ایده, مفهوم، فکر
|
||||
چروک، جمع شدگی
|
||||
شجاعت، جرات
|
||||
درونی کردن
|
||||
گروگذار، ذینفع
|
||||
بلوط
|
||||
نهال
|
||||
سرعت
|
||||
هر جور راحتی
|
||||
به بهای کمتر فروختن
|
||||
سر ب سر، بدون سود و زیان
|
||||
وحشی
|
||||
شعار, پند، اندرز
|
||||
خانه سالمندان
|
||||
خندیدن
|
||||
صدای بلند مثل سرفه
|
||||
نیش زدن
|
||||
نیزه
|
||||
خنجر زدن، سولاخ کردن
|
||||
نفس نفس زدن
|
||||
مغزی
|
||||
قابل توجه, اساسی
|
||||
فکری، عقلانی
|
||||
حوزه,کره
|
||||
سرعت, گام
|
||||
بی نظم، بی شکل
|
||||
بهانه، عذر
|
||||
پیچ خوردن
|
||||
با آب پاک کردن
|
||||
اسقف اعظم
|
||||
نامتعارف، غیر ارتدکس
|
||||
رها کردن, تسلیم شدن
|
||||
بی خیال نگاه کردن
|
||||
تراشیدن، حك كردن
|
||||
شکوفه
|
||||
گریه کرد
|
||||
طعمه
|
||||
طرد کردن، تبعید کردن
|
||||
خلسه
|
||||
بی امان / بی وقفه
|
||||
افسون، جادوگری
|
||||
حق رهن، گرو
|
||||
کش رفتن
|
||||
گاز کوچک زدن
|
||||
قدرتمند
|
||||
تکیه دادن, تمایل، علاقه شدید
|
||||
متکبر
|
||||
سپرده بانکی
|
||||
گوزن
|
||||
ماهی قزل آلا
|
||||
خفه کردن
|
||||
شبانه, واقع شونده در شب
|
||||
لکه دار کردن
|
||||
شیرجه زدن
|
||||
رعد و برق
|
||||
قنات, مجرا
|
||||
لانه، خلوتگاه
|
||||
فضولی کردن
|
||||
مشقت، سختی
|
||||
خلاص شدن
|
||||
عکس مجرم
|
||||
مار زنگی
|
||||
دومی, اخیر
|
||||
فریم به فریم، گذشت زمان
|
||||
عشق، دیوانگی، شیدایی
|
||||
غار
|
||||
ماقبل تاریخ
|
||||
باستانی، کهن، ابتدایی
|
||||
نیکوکار, بشر دوست
|
||||
سهولت, سادگی
|
||||
نمایش سوارکاری, گاوبازی
|
||||
کر
|
||||
پنهان کردن، پوشاندن
|
||||
ضربه محکم و ناگهانی
|
||||
بستن
|
||||
متحدان, دوست
|
||||
بینش, بصیرت
|
||||
برآمدگی، نوک
|
||||
تنگه، دره
|
||||
پنهان شد
|
||||
لاشه، جسد
|
||||
احتمالات، شانس
|
||||
زیرچشمی نگاه کردن, نگاه دزدکی
|
||||
طویله
|
||||
حمله
|
||||
پرت کردن
|
||||
ولگرد
|
||||
آه حسرت کشیدن
|
||||
باطنی ساختن، درونی کردن
|
||||
با مقوله جور در نمیاد
|
||||
حکم
|
||||
تخطی، تجاوز
|
||||
حمل کردن
|
||||
ترحم، دلسوزی
|
||||
آخر الزمان
|
||||
سرایدار
|
||||
چاقو
|
||||
تپانچه, هفت تیر
|
||||
ایوان
|
||||
گراز
|
||||
وحشی
|
||||
شدید, خشمگین، درنده
|
||||
هندونه
|
||||
ناودان
|
||||
اسهال
|
||||
بسته بندی کردن
|
||||
دیده بانی
|
||||
گران قیمت
|
||||
شبکیه چشم
|
||||
کف صابون
|
||||
ممه
|
||||
مختل شدن
|
||||
سلام نظامی
|
||||
کاملا دیوونه
|
||||
مشروب الکلی
|
||||
چاراه، تقاطع
|
||||
ثبت نام برای سربازی
|
||||
دانشجوی دانشکده افسری، کادری
|
||||
اشکال در عملکرد
|
||||
آشغال دانی, سطل زباله
|
||||
مخوف
|
||||
زمین حاصلخیز
|
||||
افسار، قلاب
|
||||
افسانه, داستان شاه و پری
|
||||
لاس زدن
|
||||
دفع کردن، دور کردن
|
||||
دقیق
|
||||
قدم زدن
|
||||
قمه
|
||||
معتاد
|
||||
مهارت در تیراندازی
|
||||
پرستو (دام جنسی)
|
||||
سنجیدن
|
||||
اسیر
|
||||
لجباز
|
||||
سرنوشت
|
||||
فیوز, ترکیب شدن
|
||||
سختی, مشقت
|
||||
جزئی
|
||||
منحرف
|
||||
اسکله
|
||||
صدای خش خش
|
||||
سنجاب
|
||||
زمان آماده سازی
|
||||
مروارید
|
||||
نفوذ
|
||||
عقیده تعصب آمیز
|
||||
خم شدن
|
||||
پرتگاه، سرازیری
|
||||
داستانی را روایت کردن
|
||||
سخت گرفتن
|
||||
همان لحظه
|
||||
موفق
|
||||
جوانه
|
||||
شوخی, با نشاط
|
||||
پیچ, گاییدن
|
||||
ژست
|
||||
ژس گرفتن
|
||||
مثله کردن
|
||||
خانه ییلاقی
|
||||
خطاطی، خوشنویسی
|
||||
اشتباه، نادرست
|
||||
حقوق بازنشستگی
|
||||
وراث
|
||||
وضعیت دشوار
|
||||
منشی، کارمند دفتری
|
||||
جاسوسی
|
||||
نان شیرینی حلقوی
|
||||
تاختو تاز، ویرانی
|
||||
عرفان
|
||||
کالبد شکافی
|
||||
به خود بالیدن
|
||||
حقارت، تحقیر کردن
|
||||
لاغر
|
||||
کشیدن، حمل و نقل
|
||||
کشتن کسی
|
||||
دنبال چیزی رفتن
|
||||
قبیله
|
||||
ارائه دادن
|
||||
با سر اشاره کردن
|
||||
جرعه, مزه مزه کردن
|
||||
فوم
|
||||
مقدماتی
|
||||
محل, مکان
|
||||
معاون وزیر امور خارجه
|
||||
درخاست زیاد
|
||||
انگشت نما، تابلو
|
||||
باطل، بی اعتبار، خالی
|
||||
نجار
|
||||
فریبکار، دغل باز
|
||||
هاله نور
|
||||
همکار، همتا
|
||||
دستگاه شنود مخفی
|
||||
مرد مورد تقدیر
|
||||
مهار کردن, تحت کنترل درآوردن
|
||||
کاردان، زیرک
|
||||
کسی که پشت سر هم سیگار میکشد
|
||||
منصوب کردن, گماشتن
|
||||
با احتیاط
|
||||
دخالت کردن
|
||||
استخراج, خروج
|
||||
قریب الوقوع
|
||||
غفلت، حذف
|
||||
کهنه، منسوخ
|
||||
تلخ
|
||||
تصمیم سخت گرفتن
|
||||
رفیق
|
||||
دکمه سردست، دستبند
|
||||
ورشکسته
|
||||
آدم بدشانس
|
||||
اتهام
|
||||
موعظه
|
||||
تقاطع
|
||||
چرندیات
|
||||
ذات، جسم، ماده
|
||||
لازم
|
||||
آدم ساده
|
||||
برجسته, والا
|
||||
ابتکار عمل
|
||||
موشکافی کردن، به دقت بررسی کردن
|
||||
لیفتراک
|
||||
محفظه - اتاق
|
||||
هوشیار
|
||||
آماده شدن، جمو جور کردن
|
||||
تصویر کشیدن
|
||||
نفوذ
|
||||
مداخله کردن
|
||||
اسطوره, افسانه
|
||||
هلی کوپتر
|
||||
پذیرا، شنوا
|
||||
سوء استفاده - بدرفتاری
|
||||
دست کم گرفتن
|
||||
تحقیر کردن
|
||||
حالت سکون
|
||||
تضعیف روحیه کردن
|
||||
تحمیل کردن
|
||||
فاضلاب
|
||||
بشر دوستانه
|
||||
گذرا
|
||||
سطل
|
||||
غرق شدن، در آب فرو رفتن
|
||||
کفتر، فاخته
|
||||
جرعه, چشیدن
|
||||
سورتمه کردن
|
||||
الوار، چوب
|
||||
جنازه، جسد
|
||||
ننگ، رسوایی
|
||||
مزدور
|
||||
ریاکار، منافق
|
||||
ایست بازرسی، انسداد
|
||||
بیابان
|
||||
بزرگ
|
||||
املاک
|
||||
فاسد، لاشی، منحط
|
||||
جنده
|
||||
آرام، متین
|
||||
دلپذیر
|
||||
شکست ناپذیر
|
||||
بیرون کشیدن, شکم درآوردن
|
||||
مناسب بودن، در خور بودن
|
||||
تفاله
|
||||
بچه دوزاری
|
||||
خرد، حکمت
|
||||
کسخل
|
||||
قمار باز کم جرات
|
||||
کس
|
||||
تازه کار
|
||||
خردل
|
||||
گرو، وثیقه
|
||||
نامزدی
|
||||
دستیار
|
||||
احمق
|
||||
کلاهبردار
|
||||
سهام کم ارزش
|
||||
فیش حقوق
|
||||
حاشیه, قاب عینک
|
||||
بافت برداری برای آزمایش
|
||||
سمور دریایی
|
||||
از راه بدر کردن, اغوا کردن
|
||||
حقوق و دستمزد
|
||||
پیک، قاصد
|
||||
توجه, رعایت
|
||||
سرحد، مرز
|
||||
ساکن
|
||||
شورت
|
||||
سبیل
|
||||
دستمال
|
||||
چیز خیلی کوچک، سر بالایی
|
||||
فاسد، خراب
|
||||
احمق
|
||||
نویسنده
|
||||
سعی، تلاش
|
||||
تشویق, کف زدن
|
||||
جهت، گرایش
|
||||
شانس, احتمالات
|
||||
نیزه مخصوص صید نهنگ
|
||||
شل، سست
|
||||
بی عدالتی، بی انصافی
|
||||
ترساندن، وحشت زده
|
||||
اختلاف شدید
|
||||
هرزگی
|
||||
بو کشیدن
|
||||
خوی، مزاج
|
||||
بی ضرر، بی آسیب
|
||||
باعث ناراحتی کسی شدن
|
||||
عجیب
|
||||
احمق
|
||||
نوازش کردن
|
||||
رساندن، انتقال
|
||||
هیجان
|
||||
پرت کردن
|
||||
بداخلاق
|
||||
آرام کننده، آرامش
|
||||
گلوله ساچمه ای
|
||||
خلأ قانونی, راه گریز
|
||||
دستگاه تناسلی
|
||||
کس، احمق
|
||||
تن فروشی, جندگی
|
||||
عقل, خرد
|
||||
رئیس، ریش سفید
|
||||
تصدی, تصرف
|
||||
سنگین, قوی، بزرگ
|
||||
لیز خورد
|
||||
کله کیری، آدم احمق
|
||||
شیوع، رواج
|
||||
کمبود، کمیابی
|
||||
جشن عروسی
|
||||
محدود
|
||||
پوشال، نی
|
||||
لباس زیر زنانه
|
||||
زیرپوش زنانه
|
||||
تشویق و ترغیب کردن
|
||||
خدمتکار
|
||||
گل یاس
|
||||
سوراخ موش
|
||||
افسانه
|
||||
تمام و کمال، به وصال رسیدن
|
||||
عذاب
|
||||
مسئولیت
|
||||
متخصص، خبره
|
||||
خرفت، عقب مونده
|
||||
صف آرایی کردن، گرد آمدن
|
||||
پاپیون
|
||||
مدیر اماکن تفریحی و اپرا
|
||||
لجن
|
||||
کهن، اصلی
|
||||
کثیف, پلید
|
||||
اشرافیت, نجابت
|
||||
زیبایی شناسی, ظریف طبع
|
||||
شهوت انگیز
|
||||
موهای نتراشیده
|
||||
تیغ اصلاح
|
||||
چپاندن
|
||||
صاحب خانه
|
||||
اخراج
|
||||
خفه کردن، انسداد
|
||||
وحشی
|
||||
ساختگی، نادرست
|
||||
دستیابی, تعقیب
|
||||
محوری, اساسی
|
||||
متکبر, مغرور
|
||||
جنون, دیوانگی
|
||||
لباس مبدل، تغییر قیافه دادن
|
||||
عادل, درستکار
|
||||
تسریع
|
||||
غیرعادی
|
||||
تعبیر مسخره آمیز
|
||||
گرفتار کردن, بدهکارشدن
|
||||
کارآموز، کارورز
|
||||
رشوه
|
||||
آدم رو راس
|
||||
آدم کله گنده
|
||||
بدبخت
|
||||
حس خارش یا سوزن داشتن
|
||||
بزاق
|
||||
بزاق دهان به صورت غیرقابل کنترل ریختن
|
||||
فراموشی
|
||||
رازداری, محرمانه بودن
|
||||
حمله
|
||||
معلوم شد که
|
||||
دختر برادر یا خواهر و غیره
|
||||
احمق، کله خر
|
||||
سکسکه, عطسه
|
||||
ضرب و شتم
|
||||
غارت کردن
|
||||
مرتب
|
||||
کس
|
||||
جام مقدس
|
||||
قدرت، توان
|
||||
خراب
|
||||
مغزی
|
||||
فلج
|
||||
تحقیر، اهانت
|
||||
قصر در رفتن
|
||||
به جز
|
||||
منافق, آدم ریاکار
|
||||
زیرقول زدن، کلاه گذاشتن
|
||||
شهادت نامه
|
||||
آزار و اذیت، ستوه
|
||||
فانی
|
||||
تسلیت
|
||||
جاعل
|
||||
دریچه ها را پوشوندن
|
||||
شکوفا شدن, پیشرفت
|
||||
ظالمانه
|
||||
ضمانت، وثیقه
|
||||
ضعیف و ناتوان
|
||||
روحیه
|
||||
تنه زدن, هل دادن
|
||||
توطئه گر
|
||||
از اتهام مبرا شدن، بدون مشکل
|
||||
اندوه
|
||||
مدعی علیه، مدافع
|
||||
جهنم
|
||||
غرامت، جبران
|
||||
به بازداشتگاه برگرداندن
|
||||
زودگذر
|
||||
مداحی
|
||||
دزد دریایی
|
||||
وفادار، بدون منفذ
|
||||
حالت تهوع که در اثر تکانهای زیاد در ماشین بوجود میاد
|
||||
حالت تهوع
|
||||
له کردن
|
||||
سرگیجه
|
||||
به سلامتی کسی نوشیدن
|
||||
برنده تمام پولها
|
||||
تماشاگر
|
||||
خیانت کردن
|
||||
بدبینانه, منفی باف
|
||||
تسلط داشتن، چیره شدن
|
||||
کودتا
|
||||
فرار
|
||||
قطع عضو
|
||||
کوزه, دبه
|
||||
محکوم کردن
|
||||
قساوت, بی رحمی
|
||||
هیاهو، سر و صدا
|
||||
تحریک
|
||||
پلید، ناپاک
|
||||
هیچ
|
||||
کشتن، زبح کردن
|
||||
you
|
||||
مرگبار، مهلک
|
||||
ستمگر, ظالم
|
||||
ظلم
|
||||
تمیز کردن, شستن
|
||||
کثافت, آلودگی
|
||||
با حرارت، پرشور
|
||||
دهن سرویس کردن
|
||||
کمین کردن، زیرنظر داشتن
|
||||
شلیک اسلحه
|
||||
نایب السلطنه
|
||||
حرف بی صدا، صامت
|
||||
تغییر قیافه، مبدل کردن
|
||||
مرد بالغ
|
||||
نامحسوس, زیرک
|
||||
همرنگ جماعت شدن
|
||||
تهیه کردن, بدست آوردن
|
||||
زندانی کردن
|
||||
تکه
|
||||
اتفاق افتادن، رخ دادن
|
||||
با پنجه پا راه رفتن، پنجه پا
|
||||
ایستگاه
|
||||
فضول
|
||||
طلاکاری شده
|
||||
دسته، خوشه
|
||||
خفه کردن
|
||||
مقدس
|
||||
عام، بی سواد
|
||||
دستور موکد
|
||||
مهماندار هواپیما
|
||||
گورکن، دسفروش
|
||||
بزن درو
|
||||
جرثقیل
|
||||
نره غول، گنده
|
||||
سرتو بدزد
|
||||
مروارید
|
||||
جنگ، نبرد
|
||||
دالی دالی کردن
|
||||
بداهه
|
||||
هاری
|
||||
حروم کردن بودجه
|
||||
شایان ستایش
|
||||
غرور
|
||||
متحدالمرکز
|
||||
شعاع
|
||||
مو به بدن سیخ شدن
|
||||
فلج کردن
|
||||
خفه کردن, انسداد
|
||||
سفت شده، سخت شده
|
||||
پناهگاه
|
||||
پناهگاه
|
||||
دهن گشاد
|
||||
فشار با نوک انگشت، بهم زدن
|
||||
زنبور قرمز
|
||||
بشکه, لوله تفنگ
|
||||
خرابکاری عمدی
|
||||
لنگر
|
||||
گل كلم
|
||||
دقیق
|
||||
جوانی، جوانان
|
||||
خفه کردن
|
||||
نارنجک نوری
|
||||
آرامش قبل از طوفان
|
||||
غرق شدن، فرو رفتن
|
||||
وقار، کرامت
|
||||
از گرو در اوردن, رهایی دادن
|
||||
خوی، مزاج
|
||||
کناره گیر
|
||||
نیروی عضلانی
|
||||
دروازکن
|
||||
مادربزرگ
|
||||
روسپی خانه
|
||||
کم حرف
|
||||
خونی، ذاتی
|
||||
انبار
|
||||
دریچه
|
||||
خونبها
|
||||
بی کفایتی
|
||||
از شوخی گذشته
|
||||
جسد
|
||||
مرتب و خوش پوش
|
||||
مقابله با تروریسم
|
||||
زنده شدن
|
||||
سر سخت
|
||||
گودی
|
||||
هل شدن
|
||||
صیغه, معشوقه
|
||||
پوزخند
|
||||
پشتیبان، حامی
|
||||
قدیس
|
||||
آروغ زدن
|
||||
منحرف شدن، دست از پا خطا کردن
|
||||
عصرانه
|
||||
مجتمع قضایی
|
||||
گروه موتورسوار
|
||||
محکوم
|
||||
مقعد
|
||||
قاب زنی، ربودن
|
||||
خیانت, کفر
|
||||
رفیق نزدیک
|
||||
مراقب حرف زدنت باش
|
||||
آدم بدشانس
|
||||
بخشش، سخاوت
|
||||
فاضلاب، سرویس بهداشتی
|
||||
سرکارگر
|
||||
شاخ
|
||||
عاج
|
||||
دندان
|
||||
نوکر مخصوص
|
||||
ذاتی
|
||||
خدمتکار
|
||||
تشنگی
|
||||
وسعت دادن، تقویت
|
||||
سانس
|
||||
سیلی زدن
|
||||
کشیدن و بردن (چمدون)
|
||||
سه تایی، سه نفره
|
||||
روشن، واضح
|
||||
پستان
|
||||
عالم اموات
|
||||
حضور داشتن
|
||||
طرز بیان
|
||||
ظرافت
|
||||
لحن
|
||||
فحش
|
||||
خودمانی، صمیمی
|
||||
حقیر، فروتن
|
||||
دارای ذوق هنری
|
||||
تاس
|
||||
چپاول، غارت کردن
|
||||
خم شدن
|
||||
زمین سنگی
|
||||
نمای عقب
|
||||
یشمی
|
||||
شیک
|
||||
کوفته قلقلی
|
||||
ظرف، وسایل آشپزی
|
||||
بدبخت
|
||||
اسیر کننده
|
||||
بیزار، خسته
|
||||
محبوب
|
||||
جمعیت، گله
|
||||
کافر
|
||||
فرقه
|
||||
زینت, زیورآلات
|
||||
وراثت, وسائل شخصی
|
||||
دخالت
|
||||
به خدا قسم
|
||||
صوتی، آوازی
|
||||
تمرین کردن
|
||||
مشایعت، همراه
|
||||
وقفه
|
||||
کاج
|
||||
مجبور، موظف
|
||||
به تدریج، تکه تکه
|
||||
لباس رسمی
|
||||
فرستاده، رسول
|
||||
آوارگی، ولگردی
|
||||
ظرف
|
||||
جعلی
|
||||
نوع دوستی, بشر دوستی
|
||||
بادمجان
|
||||
پیانوی کوچک
|
||||
غل، دسبند
|
||||
خیانت
|
||||
شهامت، جرات
|
||||
الهه
|
||||
محله، منطقه کلیسا
|
||||
بارون شدید
|
||||
کاکا سیاه
|
||||
وقیح، زشت، آشکار
|
||||
غالب شدن, پیروز شدن
|
||||
دعوا
|
||||
مدیون
|
||||
هدف یاب، کاشف جنایات
|
||||
باتلاق
|
||||
ضعیف کردن, رقیق کردن
|
||||
ترکوندن (واقعه)
|
||||
تور سرگرمی
|
||||
آخه پرسیدن داره
|
||||
خرده ریزه ارزشمند
|
||||
کج شدن
|
||||
قایق پارویی
|
||||
پارو
|
||||
ضدحال
|
||||
آخر الزمان
|
||||
دستگیره
|
||||
فاش شدن، نشر کردن
|
||||
happen or occur afterward or as a result
|
||||
آیین نامه
|
||||
لابه کردن, درخاست کردن
|
||||
آزار و اذیت
|
||||
دنده
|
||||
لاشی
|
||||
قدیم، در آن روزها
|
||||
پنجه
|
||||
خرگوش کوچک
|
||||
وحشت آور، مخوف
|
||||
عذا داری، غصه خوردن
|
||||
غلغلک دادن
|
||||
صمیمیت
|
||||
خودزنی
|
||||
مواد مخدر
|
||||
شریر، بدجنس، حیوان صفت
|
||||
بددهن
|
||||
خود، ضمیر، نفس
|
||||
به رخ کشیدن، خودنمایی
|
||||
محراب
|
||||
دسیسه، توطئه
|
||||
خشن، قوی
|
||||
فاسد
|
||||
چقد خایه داری
|
||||
دفتری (شغل یا شخص)
|
||||
مشکوک
|
||||
گناهکار، جنایتکار
|
||||
منطقی
|
||||
اندوه
|
||||
ناامید
|
||||
مرد دنیا دیده
|
||||
خلاصه کلام، لپ مطلب
|
||||
سرت به کار خودت باشه
|
||||
عوضی
|
||||
صدمه زدن، تیکه پاره کردن
|
||||
معلول
|
||||
اوباش
|
||||
پارو، بیل
|
||||
نوسازی
|
||||
آدمکش، آدم کودن
|
||||
تشدید
|
||||
مربوط، وابسته
|
||||
بریدن، تکه کردن
|
||||
وحشی
|
||||
سگ دونی
|
||||
راهنما، مرشد
|
||||
برانگیختن
|
||||
دهن لق
|
||||
سر سخت
|
||||
به زور وادار کردن، اجبار
|
||||
قلعه، دژ
|
||||
مرسوم
|
||||
دهان بستن
|
||||
پست، انحطاط
|
||||
زندانی، محکوم
|
||||
قاچاقچی
|
||||
بی حس، بی روح
|
||||
داغدار، عزادار
|
||||
غربال کردن، الک کردن
|
||||
مجزا، متمایز
|
||||
ماشین، دستگاه
|
||||
محافظه کار
|
||||
شکوفه - گل
|
||||
متناقض
|
||||
مواظب
|
||||
از طرف
|
||||
جریان، جزر و مد
|
||||
فروکش
|
||||
اصلا و ابدا
|
||||
کوزه در دار
|
||||
خاکستر
|
||||
از خود گذشته
|
||||
همراه و همدم
|
||||
بی میل، ناخوشایند
|
||||
کم عمق
|
||||
بیوه
|
||||
جعبه
|
||||
فهرست
|
||||
تبخیر
|
||||
گله گاو
|
||||
کارآگاه
|
||||
آچار
|
||||
عرفانی
|
||||
ساکن
|
||||
دستور جلسه
|
||||
خط فرعی، کار یا شغل اضافی
|
||||
مهمات
|
||||
اورق، قراضه، باطله
|
||||
تلفات
|
||||
همراه، رفیق
|
||||
تقویت کردن
|
||||
ساختگی، جعلی
|
||||
دست کم گرفتن
|
||||
حامی, مشتری
|
||||
جای خالی، خلا
|
||||
حساب پس دادن، تاوان
|
||||
بخشش، سخاوت
|
||||
احساساتی
|
||||
شکارچی دلاور
|
||||
جانشین، قائم مقام
|
||||
محفظه - اتاق
|
||||
زنجیر
|
||||
زین اسب
|
||||
شکوه، جلال
|
||||
ولخرج
|
||||
محتاط، معقول
|
||||
حمله
|
||||
قرارگاه
|
||||
ناامید، مستاصل
|
||||
هنگ
|
||||
تکان دهنده
|
||||
تخطی، تجاوز
|
||||
لغزنده
|
||||
فلز برنجی
|
||||
رژیم سلطنتی
|
||||
فریاد
|
||||
پایینی، زیردست
|
||||
خاموش کردن، فرونشاندن
|
||||
خشم، نارضایتی
|
||||
پیاده نظام
|
||||
فرار کرد
|
||||
پوزخند
|
||||
کوبیدن، زدن
|
||||
نابود کردن
|
||||
نصف کردن
|
||||
جاخالی دادن، طفره رفتن
|
||||
خائن
|
||||
غارت کردن
|
||||
قوطی، حلبی
|
||||
دم کردن، جوش آمدن
|
||||
رگبار
|
||||
سالن غذاخوری, رستوارن
|
||||
چشم روی هم گذاشتن
|
||||
خیارشور، ترشی
|
||||
مار زنگی
|
||||
تله، دام
|
||||
آنجا، آنطرف
|
||||
چوبه دار
|
||||
رستگاری
|
||||
نیروی کمکی، تقویت
|
||||
دسته افراد پلیس، جماعت
|
||||
همراه و همدم
|
||||
پایگاه دورافتاده، پاسگاه مرزی
|
||||
افتتاح
|
||||
نافرمانی
|
||||
خیانت
|
||||
ناسالم، بیمارگونه
|